این روزها تحلیلهای زیادی درباره صحبتهای اخیر ترامپ خواندیم و شنیدیم؛ که بعد از سرنوشت برجام، یکی از مهمترین موضوعات؛ استفاده از عبارت جعلی در قبال خلیج فارس بود؛ خلیج فارسی که بارها رؤسای جمهور آمریکا، از عبارت آن، صراحتاً در سخنرانیهایشان استفاده کردند!
اما نکتهی اساسی، که به نظر میرسد مردم ایران، آن را نادیده گرفته یا از آن غفلت کردند؛ این است که (عمداً یا سهواً) در یک چرخهی سنجش و پایش فکری-فرهنگی قرار گرفتیم! سنجشی که نتیجهی آن با کمترین هزینه، پیش روی دنیا و در اختیار آمریکا قرار گرفت!
...«واکنش» و «میزانِ حساسیتِ فرهنگی و اجتماعی» مردم ایران، در قبال دو مسأله، مورد مقایسه قرار گرفت و نشان دادیم چه چیزهایی برای ما مهم است! یکی واکنش و حساسیت ما نسبت به استفاده از عنوان جعلی برای خلیج فارس؛ و دیگری واکنش و حساسیت ما نسبت به سرمایهها، منابع، منافع و ارزشهای مادی و ملی کشورمان...
حالا خودمان کلاهمان را قاضی کنیم که سرگرم چه هستیم و چه چیزی به غربیها نشان دادیم...!؟
مردم در صف بودند که شیر تمام شد!
ناگهان فردی فریاد زد: «آقا شیر تمام شده است؛ چرا صف را برهم میزنید؟!»
#NeverTrustUSA
#پسابرجام
استریوتایپ یا تفکر قالبی واقعیتی است که امروز تبدیل به یک معضل اجتماعی شده. تفکر قالبی همان ذهنیت از پیش تعیین شده و شکل گرفتهی تودهای از مردم نسبت به دیگران است؛ تفکری که ویژگیهایی را به همان گروه از مردم نسبت میدهد! اینجاست که با اطلاعات غلط یا ناقص و بدون شناخت کافی، افراد دست به قضاوت میزنند!
در جامعهی ما افراد مختلف با افکار مختلف با هم در ارتباطند که هر کدام از یکدیگر، شناخت و ذهنیتی پیدا کردند و بر اساس آن روابط اجتماعی را شکل میدهند! اما وقتی این شناخت به دلیل تنبلی یا دشمنی یا تعصب یا جهالت کامل و صحیح نباشد؛ تفکر قالبی جامعه را فرا میگیرد!
طبقهبندیهای اجتماعی، تفکرات نژادپرستانه، تقسیمبندیهای قومی و... از نتایج تفکر قالبی است! مثل اینکه فلان قومیت این ویژگی خاص را دارد! مثل اینکه فلان شخص که حامی فلان جناح سیاسی است پس این رفتار و اخلاق بد را دارد! یا نگاهی که نسبت به رانندگی خانمها یا نسبت به قشر مذهبی یا نسبت به افرادی با یک ظاهر مشخص وجود دارد که باعث پیشداوری و قضاوت و ایجاد تنفر میشود!
بنا بر حدیث معصوم (ع) اگر همهی ما اصل را بر خوشبینی بگذاریم و بنا بر عقل و شرع قاعدهی «همه خوبند مگر خلافش ثابت شود» را رعایت کنیم؛ دنیا گلستان میشود! تفکر قالبی استاد و دانشجو و کارگر و رئیس جمهور و... نمیشناسد!
...و خدا شر آن را از ارتباطات اجتماعی ما کم کند!
شادی و ناراحتی و ابراز اجتماعی آنها در بیشتر آئینها و ادیان الهی وجود دارد. دین و مذهب ما هم اشک را (البته نه هر اشکی را) وسیله و زمینهای برای رسیدن به ارزشهای مادی و معنوی قرار داده است (مثل اجابت دعا در حال تضرع و با گریه، یا ثواب اشک بر مصائب معصومین و...) اما باید بدانیم؛ گریهای که در مکتب عاشورا با آن سروکار داریم، گریه و اشکی است که جوشش دارد و باید منجر به حرکت شود تا نتیجهاش هم آگاهی و تنبه باشد! دقیقاً شبیه انتظاری که باید در آن آمادگی و حرکت باشد و نه بیتفاوت نشستن و منتظر ظهور بودن!
جملهی «ان الحسین قتیل العبرات» برای هرکس (متناسب با درک و فهمش) مرتبه و معنایی دارد! ماجرای اشکی هم که ریخته میشود به همین ترتیب است. پس؛ این گریهها چیست و چه دلیلی دارد؟
آیا گریهای است برای تخلیه درونی خود؟
آیا گریهای است برای مظلوم کشته شدن فردی؟
آیا گریهای است از روی ترحم؟
آیا گریهای است از روی آگاهی؟
آیا گریهای است برای از دست دادن حجت خدا؟
و...
و اینکه آیا با این گریه و پس از آن اتفاقی برای ما میافتد و یا باید بیافتد یا نه؟
امام صادق (ع) فرمود؛ هرکس از شیعیان ما نام جدم حسین(ع) را بشنود اشکهایش جاری میشود چرا که او کشتهی اشکهاست...
السلام علیک یا قتیل العبرات
هر که در این حلقه نیست
فارغ از این ماجراست...