سـ‌ع‌ـید نوشت

بلاگ و روزنوشت‌های فرهنگی و شخصی سعید ابوالحسنی‌نژاد؛

«سـ‌ع‌ـید نوشت»

بلاگ و روزنوشت‌های فرهنگی و شخصی سعید ابوالحسنی‌نژاد؛

مدتی گفتار بی کردار کردی مرحمت؛
روزگاری هم به من کردار بی گفتار ده
صائب تبریزی

ســ‌ع‌ـــید's book recommendations, liked quotes, book clubs, book trivia, book lists (read shelf)
کارهای خوب!
پیام های کوتاه

◾️ اخرین مطالب...

۱۳ مطلب با موضوع «یک برش کتاب» ثبت شده است

یک برش کتاب؛ 
تار، مقدم بر پود است! دار قالی را هم که علم می‌کنند، اول تار را می‌بندند! و تار هم باید خیلی محکم باشد و بعد شروع به پود می‌کنند. تار اگر محکم نباشد فرش شکل نمی‌گیرد! زندگی هم همینطور است، تار دارد و پود. تار زندگی ارتباط با خداست. این ارتباط هم باید محکم باشد. انسان تا با خدا ارتباط نداشته باشد امکان ندارد با اطرافیان و خانواده و همسر خود بتواند ارتباطی وثیق و محکم و پایدار داشته باشد!
اگر رابطه انسان با خدا شل باشد، رابطه او با دیگران و خانواده‌ی خود هم شل و سست خواهد بود؛ یعنی هیچ استحکامی ندارد و هرگز قابل اعتماد نیست! منظور از رابطه‌ی با خدا هم این است که انسان گوش به حرف خدا باشد!


#خوب_باشیم

کتاب نقره سپید نوشته استاد رنجبر صفحه ۷۳
  • سـ‌ع‌ـید
یک برش کتاب؛ 

آقا محمد خان قاجار، قرآنى به خط میرزاى تبریزى که خطاط معروفى بود با جلدى که به یاقوت و الماس و زبرجد و سایر سنگ‌هاى گران‌بها تزئین شده بود به رسم هدیه براى بحرالعلوم ارسال کرد.

وقتى قرآن را آوردند که به ایشان برسانند درب منزل را زدند با کوبیدن حلقه در بحرالعلوم خود پشت درب منزل آمد و در را باز نمود، در حالى که دست مبارک آن بزرگمرد بالا و قلم به دستشان بود.

خطاب به آنان فرمود: چه کار دارید؟ گفتند: حضرت سلطان، قرآنى براى شما فرستاده‌اند، استاد نگاهى به جانب قرآن نمود و گفت: این زینت‌ها و دانه‌ها چیست که بر جلد آن نصب شده است؟ عرض شد: این‌ها سنگ‌هایى گرانبهاست که جلد قرآن را با آنها تزئین نموده‌اند! گفت: چرا بر کلام خدا چیزى آویخته‌اید که باعث زندانى شدن و تعطیل آن مى‌گردد؟ آن‌ها را از جلد قرآن جدا کنید و بفروشید و قیمت آن را، میان مساکین قسمت کنید. 

عرض کردند: قرآن را که با خط خطاطى معروف است و ارزش زیادى دارد قبول فرمایید. گفت: قرآن را هرکس آورده نزد او باشد و آن را تلاوت نماید. این را فرمود و در منزل را بست...

به نقل از حجت الاسلام سیدمجید پورطبا
کتاب فوائد الرضویه، ص 406.

  • سـ‌ع‌ـید
یک برش کتاب؛ 

بنز سیاه‌رنگی وارد پادگان شد! همه کنار رفتند تا ماشین، خود را به جنازه برساند. یک نفر از آن پیاده شد و در کنار جسد ایستاد. از جسد نمونه‌گیری کرد و رفت... سفیر بریتانیای کبیر بود. می‌خواست به دولت مطبوعش اطمینان دهد که نواب دیگر زنده نیست!

کتاب حاشیه‌های مهم‌تر از متن نوشته‌ی محمدعلی الفت‌پور ص42

  • سـ‌ع‌ـید
یک برش کتاب؛ 

...وقتی حضرت یحیی علیه‌السلام، ایشان (حضرت عیسی علیه‌السلام) را خندان دید، با عتاب بر او اعتراض کرد که ‏‎ ‎‏«‏‏‏‏گویا آن جناب خود را از مکر و عذاب خدا در امان‏‎ ‎‏یافته است؟»‏‏ حضرت عیسی علیه‌السلام، پاسخش داد: «‎ظاهراً، جناب‌تان از فضل و رحمت حق نا اُمید گشته است؟»‏‏ آن‌گاه، به آن دو بزرگوار ‏‎ ‎‏(از جانب خداوند متعال) وحی شد که «‏‏أحبّکما الیّ أحسنکما ظنّا بی‏‎؛ ‏‏محبوب‌ترین شما نزد من کسی است که به ‏‎ ‎‏من خوش گمان‌تر باشد‏‏».‏


کتاب ترجمه‌ی فارسی شرح دعای سحر، امام خمینی (ره) صفحه 28

ولادت عبدالله؛ عیسی‌بن‌مریم؛ پیامبر توحید و نجات‌دهنده؛ بر تمام پیروان ادیان توحیدی مبارکا باشد.

  • سـ‌ع‌ـید
یک برش کتاب؛ 

«شیوه‌ی اندیشیدن فردی مذهبی، درباره‌ی خداوند یا درباره‌ی رابطه‌اش با خداوند، برداشت او را از دنیا شکل خواهد داد و رفتارهای فرد را تحت تأثیر قرار می‌دهد. این موضوع، بر تجربیات فرد از زندگی، سبک و شکل زندگی، چگونگی مواجهه با مسائل و مشکلات زندگی و نوع راهکارهای حل مسائل روزمره، تأثیر خواهد داشت!

برای نمونه در صورتی که خدا را رئوف و رحیم بدانیم و از پیشامدهای ناخوشایند، ارزیابی خیراندیشانه داشته باشیم به رویکرد‌های مذهبی مثبت روی می‌آوریم؛ اما در صورتی که خدا را تنبیه‌گر و دور از دسترس بداینم، به رویکردهای منفی روی می‌آوریم!»


کتاب مهارت حل مسأله، ص 32 / مسعود نورعلیزاده / کانون اندیشه جوان

  • سـ‌ع‌ـید
یک برش کتاب؛ 

یک برش کتاب - ...خود آن حضرت، بنا بر حدیث متواتر و معروف، فرمود: «بُعِثتُ لِاُتَمِّمَ مَکارِمَ الأخلاق». بعثت با این هدف در عالم پدید آمد که مکرمت‌ها (بزرگی‌ها)ی اخلاقی و فضیلت‌های روحی بشر؛ عمومیت پیدا کند و به کمال برسد.
تا کسی خود، دارای برترین مکارم اخلاق نباشد، خداوند متعال این مأموریت عظیم و خطیر را به او نخواهد داد؛ لذا در اوایل بعثت، خداوند متعال خطاب به پیغمبر می‌فرماید: «وَ إنّکَ لَعَلی خُلُقٌ عَظیم».
ساخته و پرداخته شدن پیغمبر، تا ظرفی بشود که خدای متعال، آن ظرف را مناسب وحی خود بداند، مربوط به قبل از بعثت است..

کتاب انسان ۲۵۰ ساله، ص۲۸

  • سـ‌ع‌ـید
یک برش کتاب؛ 

یک برش کتاب: مسلمان کسی است که هم درد خدا را داشته باشد و هم درد خلق خدا را. حَرِیصٌ عَلَیْکُمْ. قرآن تعبیر «حریص» را به کار برده است. گاهی بعضی پدرها که می‌خواهند بچه‌هایشان باسواد بشوند، آنقدر افراط می‌ورزند که می‌گویند فلانی حریص است به اینکه بچه‌اش باسواد شود، مثل آدمی که حریص مال دنیاست. درست مثل آدمی که پول پرست و حریص جمع‌آوری پول است، پیغمبر حریص نجات مردم است، حریص بهبود بخشیدن به دردهای مردم است. این می شود درد خلق داشتن...

کتاب انسان کامل
مجموعه آثار شهید مطهری ، ج23، ص141

  • سـ‌ع‌ـید
یک برش کتاب؛ 

یک برش کتاب - ... گویا مانند کسانی که به امامت اعتقاد ندارند، ما نیز امیرالمومنین علیه‌السلام را نداریم و مانند آن‌ها زندگی می‌کنیم که آن حضرت را ندارند! با اینکه قرآن را در یک دست و عترت را در دست دیگر داریم، ولی گویا دستمان خالیست و هیچ نداریم...

حاج شیخ عبدالکریم حائری فرمود «سنی‌ها عترت را ضایع کردند و شیعه‌ها قرآن را...»، ولی بنده به گمانم اگر کسی یکی از این دو را ضایع کند، دیگری را هم ضایع خواهد کرد و هر دو باهم وحدت دارند...

رحمت واسعه
اثر ماندگار مرحوم آیت الله بهجت رضوان الله تعالی علیه

  • سـ‌ع‌ـید
یک برش کتاب؛ 
یک برش کتاب - ایستاده بود پشت همین‌ در، تکیه داده بود به همین دیوار و در را روی پیامبری باز کرده بود که هر غروب می‌آمد تا بگوید سلام «شادی دلم»، «پاره تنم»...

ایستاده بود پشت همین در، تکیه داده بود به همین دیوار و در را روی پیامبری باز کرده بود که پی «کسای یمانی» می‌گشت تا در آن آرامش یابد...

ایستاده بود پشت همین در، تکیه داده بود به همین دیوار، یعنی آیا در را روی جبرئیل خودش باز کرده بود؟

ایستاده بود پشت همین در، تکیه داده بود به همین دیوار و گردنبند یادگاری را کف دست‌هایش دراز کرده بود سمت فقیری که از این همه سخاوت گریه می‌کرد...

ایستاده بود پشت همین در، تکیه داده بود به همین دیوار و پارچه ‌ای کشیده بود روی سرش؛ چون حتی چادرش را بخشیده بود...

ایستاده بود پشت همین در، تکیه داده بود به همین دیوار و قرص نان را گرفته بود بیرون، تا دست‌های مسکینی آن را بقاپد، بعد از گرسنگیِ روزه‌ی بی ‌سحری، چشم‌هایش سیاهی رفته بود...

ایستاده بود پشت همین در، تکیه داده بود به همین دیوار و شنیده بود همسایه‌ها، بلند و طوری که بشنود، می‌گویند: علی! او را ببر جایی دور از شهر که گریه‌هایش نمی‌گذارد شب‌ها بخوابیم...

ایستاده بود پشت همین در، تکیه داده بود به همین دیوار و به بلال که ساکت و محزون، آن پشت ایستاده بود، گفت «دوباره اذان بگو، دلتنگم»...

ایستاده بود پشت همین در، تکیه داده بود به همین دیوار و در را روی مٙردش باز کرده بود که آمده بود تا برای سال‌های طولانی خانه‌نشین شود...

ایستاده بود پشت همین در، تکیه داده بود به همین دیوار و گفته بود «نمی‌گذارم ببریدش»...

ایستاده بود درست پشت همین در تکیه داده بود درست بر همین دیوار که...

کتاب «خدا خانه دارد» نوشته‌ی فاطمه شهیدی

فاطمیه تسلیت

  • سـ‌ع‌ـید
یک برش کتاب؛ 

یک برش کتاب - سال‌ها بعد از عملیات «والفجر مقدماتی» از دل خاک فکه، پیکر مطهر شهید گمنامی تفحص شد. در جیب لباس خاکی‌اش برگه‌ای بود که نوشته‌هایش را با کمی دقت می‌شد خواند:

«بسمه تعالی. جنگ بالا گرفته است. مجالی برای هیچ وصیتی نیست... تا هنوز چند قطره خونی در بدن دارم، حدیثی از امام پنجم برای شما می‌نویسم:

به تو خیانت می‌کنند، تو مکن!
تو را تکذیب می‌کنند، آرام باش!
تو را می‌ستایند، فریب مخور!
تو را نکوهش می‌کنند، شکوه نکن!
مردم شهر از تو بد می‌گویند، اندوهگین مشو!
همه‌ی مردم تو را نیک می‌خوانند، مسرور مباش...
آن‌گاه از ما خواهی بود.

دیگر نایی در بدن ندارم؛ خداحافظ دنیا...»


یک برش از کتاب راز کانال کمیل

معرفی کتاب را اینجا بخوانید: http://saeednevesht.blog.ir/1395/12/01


  • سـ‌ع‌ـید
یک برش کتاب؛ سواد فرهنگی؛ 

السلام؛

سواد فرهنگی - اواخر دهه‌ی چهل جامعه‌ی ایران به سرعت دگرگون شد. تعداد فراوانی فیلم و سریال آمریکایی در تلویزیون نشان داده می‌شد... نُقل همه‌ی مجالس، صحبت از آن فیلم‌ها و سریال‌ها بود. در خانه، مدرسه، کوچه و خلاصه همه جا درباره‌ی این فیلم‌ها و سریال‌ها صحبت می‌شد.

مدل موهای مردم مثل آن‌ها شده بود، مثل آن‌ها لباس می‌پوشیدند و حرف می‌زدند، سبک معماری و طرح‌های داخلیِ منازل‌شان را هم شبیه آن سریال‌های آمریکایی کرده بودند!

یک بار هم شنیدم دایه‌ی مادرم، هفت ریال نذر حضرت شاه عبدالعظیم کرد که «رودنی» و «الیسون» در سریال «محله پیتون پِلِیس» با هم ازدواج کنند!

یک برش کتاب: «خاطرات یک شورشی ایرانی» نوشته مسعود بنی‌صدر، صفحه 30

کتاب حاشیه‌های مهم‌تر از متن

والسلام.

  • سـ‌ع‌ـید
یک برش کتاب؛ پیامک‌ها؛ 
شهید کسی است که یک روح بزرگ دارد، روحی که هدف مقدس دارد، کسی که در راه عقیده کشته شده است، کسی که برای خودش کار نکرده است، کسی که در راه حق و حقیقت و فضیلت قدم برداشته است.

حماسه حسینی، شهید مطهری، جلد١، ص٣١
  • سـ‌ع‌ـید
یک برش کتاب؛ 

السلام؛

اگر می‌خواهی صدقه بدهی، همین‌طوری صدقه نده؛ زرنگ باش، حواست جمع باشد، صدقه را از طرف امام رضا علیه السلام برای سلامتی آقا امام زمان عجل الله تعالی بده! برای دو معصوم است؛ دو معصومی که خدا آنها را دوست دارد، ممکن نیست خداوند این صدقه‌ی تو را رد کند، تو هم اینجا حق واسطه‌گری‌ات را میگیری. تو واسطه‌ای و همین حق واسطه‌گری است که اجازه می‌دهد تو به مراحل خاص برسی.

کتاب خاطرات آقا مجتبی تهرانی

والسلام.

  • سـ‌ع‌ـید

بایگانی