«رفتار فرهنگی» و «بازخوردهای اجتماعی» مردم، در مواجهه با اقدامات و تصمیمات حاکمیت (اعم از سران قوا، مسئولین اجرایی و سازمانی و...)؛ مسألهای است که شاید کمتر به آن پرداخته میشود!
مردمی که در همهی حرکتها و تغییرات کشور، نقش اساسی و معیار را دارند(1) باید «حضور نقادانه و جستوجوگرانه» در «نوع رفتار و منش مسؤولان حکومتی» داشته باشند(2) و بیشترین چیزى را که میخواهند؛ «عدالت و انصاف» باشد!(3) اگر مردم نسبت به واکنشهای مسئولین و نهادهای حاکمیتی (از مصاحبهها و رفتارهای روزمرهی ایشان گرفته تا تصمیمات و اقدامات اساسی) «بیتفاوت» باشند و یا در مقابل اقدامات و تصمیمات خلاف عرف و قانون آنها «بدون مطالبهی عمومی» ظاهر شوند؛ باید انتظار هرگونه اخلال، آسیب و یا فسادی را در ساختار سیاسی و اجتماعی جامعه داشت! آسیبی که نه تنها دامن «فرهنگ سیاسی»(4) را میگیرد بلکه بر «فرهنگ عمومی»(5) جامعه نیز تأثیر منفی خواهد گذاشت!
شاید با بیان یک مثال عینی بتوان نقش مردم و مطالبهی عمومی آنها را در تغییر نوع رفتار و منش سیاسی و مدیریتی مسئولین دولت، بهتر نشان داد. (البته شکی نیست که منظور ما، انتقادات و مطالباتی است که «منشأ فرهنگی و دینیِ صحیح» دارند و در چارچوب قانون و عرف انجام میشود و نه رفتارهای ناصواب سیاسی و جناحی و خلاف قانون که منجر به هرج و مرج و بیقانونی میشود!)
اتفاقی که بتازگی در کشور کره جنوبی رخ داد، نمونه و مثالی عینی است از رفتار فرهنگی و مطالبهی عمومی مردم، که باید در ایران اسلامی (بعنوان کشوری که از لحاظ فرهنگ و دین، شهره و مدعی است) نهادینه شود.
اما ماجرا چه بود؟
خانم پارک، یازدهمین رئیس جمهور کشور کره جنوبی بود که پس از جنجالها و تنشهای اجتماعی و سیاسی در کشورش، با اعتراضات و مطالبات فراگیر مردمی، استیضاح، و نهایتاً توسط قضات دادگاه قانون اساسی، برکنار شد! نخستین رئیس جمهور زن کره جنوبی که جزو ۱۰۰ فرد قدرتمند جهان بود(6)، با اتهاماتی روبرو میشود که ظرف مدت کوتاهی روند بررسی آنها طی شده و پس از تعلیق، استیضاح و برکنار میشود! البته این پایان کار نبود! خانم پارک گئون هی، دختر ژنرال پارک بزرگ(7) (که پدر انقلاب اقتصادی و صنعتی کره بود و نقش بسزایی در تشکیل حکومت مستقل کره و اصلاحات اقتصادی داشت) پس از اعتراضات مداوم مردمی و مطالبهی عمومی از دستگاه قضا، دستگیر و مجازات شد!
در کشور کره (علیرغم اینکه اکثر مردم آن کمونیست و بیدین هستند و باقی آنها نیز، پیرو آئین بودایی به حساب میآیند و به اندازهی اسلام به مقابله با ظلم و فساد و تحقق عدالت، سفارش نشدهاند) فساد و پاکدستی مسئولین دولتی، برای مردم بسیار مهم است و بعبارتی اشخاص و آدمها بر منافع ملی و عمومی مقدم نیستند!
حالا اتهامات یا جرائم خانم رئیس جمهور چه بود؟
خبری از اختلاس چندین هزار میلیاردی یا تخلفات بزرگ عمومی نیست! او تنها به جرم «سوء استفاده از قدرت» و «فساد مالی» (یعنی دریافت رشوه) محکوم و عزل شد!
خانم پارک به خاطر سه اقدام زیر محاکمه شد:
- به یکی از دوستان خود (که نقشی در سیاست و دولت نداشت) اجازه دخالت و تصمیمگیری در امور سیاسی کشور را داد!
- نام تعدادی از منتقدین فرهنگی دولت را در لیست سیاه وارد کرد!
- از مدیر گروه سامسونگ برای ادغام دو شرکت وابسته و برخورداری از حمایت اقتصادی و سیاسی دولت، رشوه دریافت کرد!
آستانه حساسیت مردم به فساد و نابرابری و جلوگیری از آنها در بدنه دولت و نهادها و سازمانهای بزرگ و کوچک اجرایی و حاکمیتی، باعث مطالبهی عمومی شد و مردم این کشور در چارچوب قانون و با رعایت عرف خود نسبت به اقدامات مسئولین دولتی، واکنش نشان دادند!
این مثال؛ یک نمونهی ساده و مصداقی از مفهوم وسیع و علمیِ «فاصله قدرت»(8) در علوم سیاسی و علوم اجتماعی بود که متأسفانه در چند سال اخیر شاهد افزایش فاصله قدرت در ایران هستیم! (فاصله قدرتی که از طرفی با رفتار مسئولین و از طرف دیگر با بیتفاوتی مردم افزایش پیدا کرده است مصداقهای متعددی دارد که در این نوشته وارد آن نخواهیم شد)
پس اگر ما مردم (با هر میزان از اعتقادات و یا با هر تفکر و نگاه سیاسی) در مقابل ساختارهای غلط قانونی و سازمانی، خبرهای فساد و تخلفات مالی و سیاسی، برخوردهای خلاف شئون از مسئولین در مواجهه با مردم و... سکوت کنیم و اصطلاحاً مطالبهی عمومی بوجود نیاوریم و نسبت به این مسائل حساسیت نشان ندهیم، راه را برای چنین اقداماتی -ناخواسته- باز کردیم. بعبارتی حریم و مرزی که مسئولِ غیرشایسته و خاطی، در قبال اقدام ناصحیح خود، برای مردم ترسیم کرده است؛ با سکوت ما به نفع او جا به جا میشود!
در اندیشهی دینی ما، احادیث محکمی بر این مسأله صدق میکند؛ چنانچه حضرت علی (علیهالسلام) فرمودند: «صلاح و فساد امت، به صلاح و فساد مسئولین منوط است و اصلاح حاکمان و مسئولین به آگاهی و استقامت مردم...»(9) و یا در روایتی دیگر فرمودند که «مردم به مسئولان و مدیران خودشان شبیهتر هستند تا به پدر مادرهای خودشان!»(10)
1. در همهی تحولات و جنبشهای گوناگون اجتماعی بزرگ، نقش مردم، نقش معیار است/ بیانات رهبرانقلاب مورخ 20/07/1390
2. مقالهی «انتقادگری و انتقادپذیریدر حکومت علوی»، سیدمهدی موسوی کاشمری
3. مردم ما باید بیشترین چیزى را که میخواهند، عدالت و انصاف باشد؛ هم در امور داخل کشور، هم در مسائل جهانى/ بیانات رهبر انقلاب مورخ 26/04/1387
4. به مجموعهای از نگرشها و باورها و احساسات اکثریت اعضای یک جامعه، نسبت به سیاست و حکومت فرهنگ سیاسی گفته میشود که دربرگیرندهی عقاید اعضای آن جامعه نسبت به مبانی فکری و قواعد رفتاری یک نظام سیاسیشان است.
5. فرهنگ عمومی سازنده فضایی است که افراد جامعه در آن روابط فردی و اجتماعی خویش را سامان می دهند. این فضا به تناسبی که شفاف، سالم، مطابق ارزشها و دور از رذایل اخلاقی باشد باعث رشد و کمال فردی و اجتماعی می گردد. مصادیق فرهنگ را میتوان در قانون پذیری، اخلاق عمومی، رفتار اجتماعی، رعایت نظم و انضباط شهری، مصرف گرایی، وجدان کاری و... یافت.
6. در سال ۲۰۱۳ مجله فوربس نام رئیس جمهور کره جنوبی را برای اولین بار در لیست ۱۰۰ زن قدرتمند جهان در بین سیاستمداران، میلیاردرها، بازرگانان و چهرههای شاخص دنیا قرار داد. https://www.forbes.com/sites/carolinehoward/2013/05/22/the-worlds-most-powerful-women-2013
7. https://en.wikipedia.org/wiki/Park_Chung-hee
8. هافستد، گرت، تصوریرهایی از اروپا: گذشته، حال و آینده، در مدیریت در عرضه فرهنگها مباحث و دیدگاهها، ترجمه محمدتقی نوروزی، ص216 :
بخشی از متن کتاب که هافستد در آن از افراد جامعه نسبت به به نابرابری سوال پرسیده است و تعریف فاصله قدرت را در این پاسخها نشان داده است: «سؤال اول با نابرابری بین افراد در هر جامعه سر و کار دارد… گسترة پاسخهایی که به این سؤال داده شد، از: «نابرابری امری است طبیعی و مطلوب» که به معنی فاصله قدرت زیاد است، تا «تا حد امکان باید از نابرابری دوری کرد» که به معنای فاصلة قدرت پایین است، در نوسان بود...»
9. فَلَیْسَتْ تَصْلُحُ اَلرَّعِیَّةُ إِلاَّ بِصَلاَحِ اَلْوُلاَةِ وَ لاَ تَصْلُحُ اَلْوُلاَةُ إِلاَّ بِاسْتِقَامَةِ اَلرَّعِیَّةِ. نهج البلاغه، خطبهی 216.
10. النَّاسُ بِأُمَرَائِهِمْ أَشْبَهُ مِنْهُمْ بِآبَائِهِمْ. تحف العقول، ص208.
در مناظرهی دوم انتخاباتی، از صحبتهای نامزدهای محترم، گاهی بوی تحریک احساسات و دست گذاشتن بر نقاط حساسیتبرانگیز اجتماعی به مشام میرسید! حرکت نادرستی از جنس دو قطبیِ زن و مرد، یا طبقهبندیهای اجتماعی و یا متأسفانه چند قطبیِ قومیتی و مذهبی...!
سالها پیش بابت پیگیریِ کمکهای مادی و خدمترسانی، به منطقهی اورامانات کردستان رفتیم. برخلاف برخی اظهار نظرها (و صحبتهای تبلیغاتی در مناظرات) به چشم خود دیدیم که «امنیت کامل منطقه» و «حفظ و حراست از شهر و مردم» -آنهم در یک منطقهی مرزی- در عالیترین مرتبههای مسئولیتی و نظامی، برعهدهی اهالی و بدست دوستان اهلسنت بود! آقای محمدی را هیچ وقت فراموش نمیکنم که در کنار مردمانِ خونگرم و مهماننواز کُرد، ما را بسیار شرمنده کردند...
آقای محمدی نفر اول از سمت راست در تصویر
رئیس جمهور، در قبال همهی مردم ایران مسئول است و نباید صرفاً به طمع رأی بیشتر به سمت بازی با مرزهای قومی و دینی و جناحبندیهای سیاسی کاذب حرکت کند!
خلاصه که مردم آگاهند و باهوش اما «کاندیداها مراقب باشند به خاطر خطای تشخیص، گسلهای قومی را تحریک نکنند...!»
با نزدیک شدن به ایام انتخابات و آغاز تبلیغات و مناظرات کاندیداهای ریاست جمهوری، مردم آمادهی شنیدن برنامههای هر یک از نامزدها برای دورهی پیش رو هستند. کسانی که وارد عرصهی انتخابات میشوند، چه از طرف مجریان و مسئولان، چه از طرف کسانی که نامزد میشوند، بایستی به آداب و شروط یک حرکت عمومی سالم، پایبند و متعهد باشند.(1) یکی از مهمترینِ این آداب، صداقت و صحت در «وعدههای انتخاباتی» (Election Promises) است که به گفتهی کارشناسان و تحلیلگران (نه تنها در ایران، بلکه در اغلب کشورهای جهان) در برههی تبلیغات نامزدها، اثر مستقیم و مؤثر بر نتیجهی انتخابات و آراء مردم دارد.
یکی از راههای صیانت از فرهنگ، زبان و ادبیات پارسی این است که غلط ننویسیم!
کاندید : احمق، کودن!
کاندیدا : نامزد، داوطلب شرکت در انتخابات
از خبرنگاران و اساتید گرفته تا مشاور رئیس جمهور دربکارگیریِ دو واژهی بالا، دچار اشتباه میشوند!!
از همان ساعات اولیه بود که خبرنگاران، بدنبال شخصیتها و مسئولین بودند، اما در ساعات و روزهای ابتدایی، ضعف مدیریت بحران (چه از جنبه عمومی و امدادی و چه از جنبه رسانهای) بطور کامل مشهود بود؛ چرا که برخی از مسئولین مصاحبه نمیکردند و برخی هم نظرات متناقض میدادند!
با این حال، در ابتداییترین ساعات حادثه، این؛ سخنگوی آتش نشانی بود که بدلیل تسلط، آرامش و جدیتی که از خود به نمایش گذاشت، به منبع رسمی و مورد اعتماد اخبار پلاسکو تبدیل شد و مورد پذیرش عمومی قرارگرفت. جلال ملکی که از طرفی مشغول انجام وظیفه بود و از طرفی هم هدایت، دلداری و حفظ آرامش آتش نشانان را برعهده داشت، تبدیل به نماد ایستادگی و خستگی ناپذیریِ عواملِ امدادی شد.
با این ویژگیها بود که ناخودآگاه، بعنوان یک اسطوره و شخصیتی دلسوز و کارآمد، در دل و اذهان مردم جاگرفت و معرفی شد. او و همکارانش روزهای مداوم مشغول خدمت بودند و لحظهای صحنه را ترک نکردند تا اینکه ناگهان عدم حضور او احساس شد! ابتدا خبرنگاران احساس ناخوشایندی داشتند تا اینکه متوجه شدند او را به زور و با اصرار، فقط برای یک ساعت، راهی منزل کردند!
...گذشت تا اینکه طبق روال هرشب، خبرنگار تلویزیونی، او را در ارتباط زنده غافلگیر کرد و تولد یک سالگی ترانه؛ دخترش را تبریک گفت! او شوکه شد و جاخورد! لحظهای لبخند زد اما بلافاصله یادآور غم از دست دادن مردم و همکارانش شد! او نمیدانست که مسئولین، هدایایی به منزل او فرستادند و همسایهها هم جمع شدند و با گل و شیرینی، یک سالگی دخترش را جشن گرفتند!
جلال ملکی قبل و بعد از حادثه پلاسکو
جلال ملکی و همهی آتشنشانان عزیزمان، در این ده روز، تجربهی سخت و عجیبی داشتند که امیدواریم هیچگاه تکرار نشود، تجربهای که زحمت و هزینه زیادی را به آتشنشانان، مردم و مسئولین تحمیل کرد! البته باید گفت که شایعات، بیاخلاقیهای سیاسی و اظهار نظرات ناعادلانه و غیرتخصصی، باعث نشد که لحظهای از تلاش و غم از دست دادن همکارانشان، غفلت کنند!
آواربرداری ساختمان پلاسکو تمام شد و در فضای مجازی و گوشه کنار عالم رسانه و خبر، حرف از یک کمپین به میان آمده بود! کمپین انتخاباتی جلال ملکی برای ریاست جمهوری! اما وقتی این مسأله را با او در میان میگذارند پاسخ صبورانه و عاقلانه و البته دغدغهمندانهای میدهد: «بهجاش بیایید کمپینی علیه چهارشنبه سوری راه بندازیم...!»
ما این #کمپین را راه میاندازیم!
خداقوت و تشکر
اما به دور از تعصب و قضاوت عجولانه یا جناحی، بعد از خواندن نسخه پیدیاف حقوقم، نه تنها حس آگاهی و اعتلای حقوق شهروندی به من دست نداد، بلکه این حس، حتی تحریک هم نشد!! چرا که بیشتر شبیه یک شبنامه یا یک اعلامیهی اجتماعیِ روشنفکرنمایانه بود.
به هر حال امیدوارم به خاطر انتخابات و یا منافع جناحی، در انتشارش عجله نکرده باشند!** هر چند جناحهای سیاسی غیرهمسو با دولت و البته مردم میتوانند از بندهای همین منشور، که توسط دولت نادیده گرفته میشود؛ سوء یا حسن استفاده کنند!
این نوشته که تحت عنوان «منشور حقوق شهروندی» منتشر شد و خیلی هم مورد تأکید قرار گرفت؛ بیشتر یک قوت قلب بود برای شهروندان تا منشور حقوقشان: نترس! تو میتوانی کار داشته باشی! این را بدان! نترس! تو میتوانی مسکن داشته باشی! این را بدان! این حق توست...!
* منشور حقوقتان را از اینجا دریافت کنید!
** در اخبار آمده بود که تصمیم داشتند زودتر از اینها منتشر نمایند اما به دلیل کار کیفی و حقوقی بیشتر موکول به آینده شد!
والسلام.
- الو، بی بی سی فارسی؟
+ بفرمایید.
- از نتیجه انتخابات ناراحتم!
+ اگه در خاورمیانه هستید، کوکتل مولوتف درست کن و اگر در غرب هستی آرامبخش بخور، بخواب...!
* در حاشیه اغتشاش مردمی در چند ایالت آمریکا، در مخالفت با نتیجه انتخابات و در عین حال گزارشها و تحلیلهای مضحک رسانههای دولتی بریتانیایی و امریکایی!
* برای آگاهی از وضعیت ایالتهای آمریکا برچسب (هشتگ) #Notmypresident را در شبکههای اجتماعی دنبال کنید یا Not my president protest را در موتورهای جستجو، جستجو کنید!
السلام؛
خواسته یا ناخواسته، معمولاً وقتی صحبت از «دموکراسی»1 میشود، به صد دلیل درست و غلط (اعم از اینکه سازمان ملل در آمریکاست، یا آنها بیش از بقیه از این واژه استفاده میکنند و به بهانهی تحقق آن، کشورهای دیگر را با خاک یکسان میکنند و یا شعار احزاب و کاندیداهای انتخاباتشان است و...) ، آمریکا و غرب به ذهن متبادر میشود و این واژه ما را یاد آنها و آنجا میاندازد!
اما تا به حال کمتر پیش آمده است تا یک برنامهی رسانهای، نوشته و یا هر آنچه که دربارهی ساختار و روند انتخابات در آمریکا باشد، دیده یا خوانده باشیم و یا حداقل، آنطور که باید فراگیر نبوده است! از طرفی هم، حقیقتاً قصد و نیت این بلاگنوشت، «کوبیدن کورکورانه» نیست و تنها بناست «نقل واقعیت» کند؛ چرا که همین «آگاه شدن» برای وجدان و عقل منصف و سلیم کافی است! ضمن اینکه در این نوشته تلاش شده که این روندِ دشوارِ انتخابات، در ایالتهای آمریکا، سادهسازی شده و مختصر و مفید ارائه شود! 2
ماجرا از این قرار است که انتخابات در آمریکا، دو مرحلهای و از طریق رأی غیرمستقیم مردم برگزار میشود! به این شکل که مردم آمریکا در روز مقرر برای انتخابات، (تقریباً) در هر 50 ایالت سرزمینی خود، پای صندوقهای رأی خواهند رفت و (در انتخابات ریاست جمهوری) به نامزد مورد نظر خود و معاون اول او رأی خواهند داد.
آمریکا دو مجلس دارد؛ یکی مجلس نمایندگان و دیگری هم مجلس سنا. از هر ایالت بر اساس جمعیت آن، افراد در مجلس نمایندگان عضو میشوند (ایالت پرجمعیتتر=نماینده بیشتر). اما در مجلس سنا به دلیل محدودیت اعضا3 از هر ایالت، در بهترین حالت، دو نفر عضو سنا خواهند شد و ایالتهای کمجمعیت یا نمایندهای ندارند و یا در شرایطی خاص فقط یک نماینده دارند! نهایتاً پس از رأیگیری مردمی، تعداد نمایندگان هر ایالت در مجلس نمایندگان به اضافه تعداد نمایندگان هر ایالت در مجلس سنا، آراء ایالت خود را اعلام میکنند. به این نمایندگان مجمع گزینندگان (Electoral college) میگویند که رأی آنها بیانگر ارزش (رأی) آن ایالت برای تعیین رئیس جمهور است که به آن آرای الکترال نیز گفته میشود. 4
برای شفافسازی بیشتر به این مثال دقت کنید؛ ایالت کالیفورنیا با جمعیت حدود 38 میلیون نفر، 53 نماینده در مجلس نمایندگان دارد و ایالت فلوریدا با جمعیت 19 میلیون نفری نیز، 27 نماینده در مجلس نمایندگان دارد. و البته طبق توضیحی که داده شد، هر دو ایالت، دو نماینده هم در مجلس سنا دارند. به این ترتیب آرای الکترال کالیفرنیا 55 و آرای الکترال فلوریدا 29 رای است.
گفتنی است5 که تعداد و نسبت آراء مهم نیست بلکه مهم این است کدام نامزد رأی بیشتری دارد! به این شکل که اگر در ایالتی یک نامزد، رأیهای بیشتری از دیگری کسب کرده باشد (مثلاً 55 درصد دربرابر 45 درصد) تمام آراء آن ایالت، هنگام الکترالشماری، به حساب نامزدی میرود که رأی بیشتر را آورده است! پس فقط مجموع آراء مردم تعیین کننده نیست!
اینجاست که اهمیت ایالتهای مهم و پرجمعیت بیشتر جلب توجه میکند و علت اینکه نامزدهای ریاست جمهوری آمریکا به این ایالتها (مثل کالیفرنیا، تگزاس و نیویورک و..) بیش از دیگر بخشهای آمریکا توجه دارند، مشخص میشود! پس اگر شما به عنوان یک شهروند آمریکایی در ایالتی مثل یوتا باشید به دلیل کم جمعیت بودن ایالت و به تبع آن نماینده کمتر داشتن در مجلس نمایندگان و مجلس سنا، رأی شما تقریباً بیاثر خواهد بود!!
همهی اینها را در نظر داشته باشید که اگر در ایالت پرجمعیتی، هر یک از دو حزب اصلی دموکرات یا جمهوریخواه طرافداران بیشتری داشته باشند معمولاً و طی انتخابات گذشته، نماینده و نامزد آن حزب رأی میآورد؛ به طور مثال در فلان ایالت که همه میدانند جمعیت غالب حائزین رأی دادن، دموکرات هستند، مدتهاست در انتخابات، نامزد همین حزب رأی میآورد! به همین دلیل تعداد کثیری از مردم آمریکا در رأیگیری شرکت نمیکنند چرا که اکثریت مردم آن ایالت طرفدار فلان حزباند یا ایالتش از دیگر ایالتها جمعیت کمتری داراست و به تبع آن یا نماینده الکترال کمتری دارند یا اصلاً ندارد؛ پس رأی او بیاثر خواهد شد!
با این همه، باید فهمید که الکترالها علیرغم رأی شهروندان آمریکا، قطعاً به نامزد حزب مقابل رأی نخواهد داد و طبیعتاً نامزد حزب خود را انتخاب میکنند. یعنی الکترال یا همان «نماینده رأی ایالت»، زمان اعلام رأی مردم ایالت خود، نظر مخالف رای مردم را اعلام میکند! هر چند که از این موارد در تاریخ بسیار است6 اما شاهد اخیر این مثال هم انتخابات ریاست جمهوری سال 2000 بود که علیرغم فاصله بیش از 543 هزار عددی آراء «گور» نسبت «بوش»، بنا به آراء الکترالها، بوش به ریاست جمهوری آمریکا رسید و جالب اینکه با همهی آنچه گفته شد؛ نه تنها قانونی هم برای برخورد با این تضییع آشکار رأی مردم نیست بلکه به نوعی از آن تحت عنوان وفاداری حزبی نیز یاد میشود!
القصه که این شما و این هم انتخاب آمریکایی! انتخابی کاملاً بر مبنای دموکراسی البته از نوع آمریکایی! حالا با آگاهی بیشتر درباره اتوپیای سرشار از آزادی غربی، با رعایت حقوق مردم صحبت کنیم!
پینوشت:
1. تعبیر دموکراسی البته در حال حاضر بیشتر به دستاویزی برای غرب و بهانهی خوب آنها برای برهم زدن نظم و امنیت جهان است! دموکراسی در اصل یعنی حکومت مردم و مردمی. حکومتی که مردم در آن نقش داشته باشند! اما علناً مدعیان آن چنین نمیکنند! چه آنکه دهها برداشت و انشعاب از این اصل حکومتی بوجود آمده است. شما را دعوت میکنم به خواندن این نوشته ارزشمند درباره «مردمسالاری دینی»
2. ادعای دموکراسی، تفهیم بد آن و برداشت منفعتطلبانه از آن در آمریکا چشم و گوش دنیا را پر کرده است اما همه سکوت اختیار کردهاند. در این نوشته که مدتها بود ذهن بنده را مشغول کرده بود، تلاش کردم روند پیچیده، طولانی، فرمالیته و غیر مردمسالارانه را بدون دخل و تصرف و تحلیل شخصی مستند ارائه دهم!
3. در مجلس سنا که مجلس اصلی و فراگیر آمریکاست هر ایالت نهایتاً میتواند 2 نماینده داشته باشد چرا که محدودیت اعضای مجلس سنا که 100 عضو است ایجاب میکند تا از هر ایالت (که 50 ایالت است) در بهترین حالت 2 نفر عضو سنا باشند.
4. اعلام رأی مردم و انتخاب رئیسجمهور یکماه بعد در جلسهای با حضور همان الکترالها خواهد بود.
5. عبارت «گفتنی است»؛ بهترین جایگزین برای عبارت غلط و اشتباه «لازم به ذکر است» !
6. تا کنون چندین بار (به طور مثال در سالهای 1972، 1976، 1988، 2000 و...) این اتفاق رخ داده است و حق مردم تضییع شده است!
والسلام.