هر روزه داری هنگام افطار یک دعای اجابت شده دارد. پس در اولین لقمه افطار بگو: به نام خدا ، ای خدایی که آمرزش تو فراگیر و وسیع است ، مرا ببخش.
ان لکل صائم عند فطوره دعوة مستجابة فاذا کان اول لقمة فقل : بسم الله اللهم یاواسع المغفرة اغفر لی
امام حسن مجتبی علیه السلام
اقبال الاعمال ، ص 116
زیبایی کلام؛ مجموعه احادیثی از معصومین که کمتر شنیده یا نشنیدهایم!
یک برش کتاب - سالها بعد از عملیات «والفجر مقدماتی» از دل خاک فکه، پیکر مطهر شهید گمنامی تفحص شد. در جیب لباس خاکیاش برگهای بود که نوشتههایش را با کمی دقت میشد خواند:
«بسمه تعالی. جنگ بالا گرفته است. مجالی برای هیچ وصیتی نیست... تا هنوز چند قطره خونی در بدن دارم، حدیثی از امام پنجم برای شما مینویسم:
به تو خیانت میکنند، تو مکن!
تو را تکذیب میکنند، آرام باش!
تو را میستایند، فریب مخور!
تو را نکوهش میکنند، شکوه نکن!
مردم شهر از تو بد میگویند، اندوهگین مشو!
همهی مردم تو را نیک میخوانند، مسرور مباش...
آنگاه از ما خواهی بود.
دیگر نایی در بدن ندارم؛ خداحافظ دنیا...»
یک برش از کتاب راز کانال کمیل
معرفی کتاب را اینجا بخوانید: http://saeednevesht.blog.ir/1395/12/01
السلام؛
یک خاطره - بچهتر که بودم؛ خوب یادم هست که صاف و ساده میرفتم و میگفتم؛ مامان؛ برا روز مادر یا تولدت چی میخوای برات بخرم!
و پاسخی که تا یک سنی، زیاد میشنیدم را میگرفتم؛ «تو، همین که بچهی خوبی باشی، حرف من و باباتو گوش کنی و درستو بخونی، خودش بهترین هدیه است!»
خلاصه که مادر هر کس، بهترین مادر دنیاست! ایضاً مادر ما نیز هم...!
مادر بودن یعنی موقع تشکر و جبران دست بقیه از این کار کوتاه باشه! بالاخص اینکه سالروز تولد او هم باشد!
پانوشت:
تولدش مبارکه...والسلام.
السلام؛
نه اینکه بسیاری از حرف و حدیثها را به ما نمیگویند: نه! ولی بسیاری از حرف و حدیثها را زیاد به ما میگویند! حرف و حدیثهایی که برای ما خیلی بزرگ و مهم شدند! البته که دوستان و اساتید روحانی زیاد داریم و ارادتمند جامعه روحانیت نیز هستیم، اما مشخص است که باید چیزهای بیشتر و بهتری بگویند که تا به حال کمتر گفتند یا نمیگویند!! (البته اینجا بحث نقد به روحانیت نیست؛ چه آنکه اول منتقد روحانیت، خود، سیدِ روحانیِ باسواد و عالمی است که مفصل در این باره گفته، میگوید و خواهد گفت!) 1
اما صحبت سر همین حرف و حدیثهایی است که به ما نگفتند یا کمتر میگویند و اگر بدانیم و حتی رعایت کنیم خودمان آنها را رها نمیکنیم! به طور مثال یکی از سفرهای راهیان نور بود، (دقیق یادم نیست چه سالی بود: 92 یا 93 ، اما) خوب یادم هست که دوستان مسئول، خاموشی زده بودند و همه در خواب بودند اما ما به همراه یک جمع خودمانیتر، کنار روحانی کاروان، خارج از اسکان، نشسته بودیم و او هم ما جاهلها و تشنهها نسبت به کلام معصومین علیهم السلام را، گیر آورده بود و آرام آرام، یک حدیث زیبا و هیجانانگیز و مفصلی را به ما میچشاند!2 از این مثالها هم الی ماشاءالله زیاد است!
در کل، حدیثهایی که مربوط به رفتار و برخورد اجتماعی است، مربوط به نوع خاصی از زندگی است، مربوط به کار است، مربوط به انتخابهاست و... را ندیده و نخواهیم دید اما (با احترام) یک سری از احادیث معصومین را که چون خوب، بیزحمت و نصیحتگون هستند و لقلقه زبانمان شده است3، پشت هم تکرار میکنیم و فقط بر آنها تأکید داریم! (برای اینکه سوء برداشتی هم نشود مثالی نمیزنم!) اما مثلاً احادیثِ کتابِ شریفِ حلیة المتقین4 را کمتر خوانده یا بازگو میکنیم! چون نسخهها و مسائلی است که باید رعایت شود یا رعایت کنیم که طبیعتاً برای خیلیها سخت است یا به هر دلیلی از آن غافلیم!! این هم البته راه دارد! وقتی امام رضا علیه السلام میفرمایند؛ خدا رحمت کند کسی را که امر ما را زنده میکند، و بلافاصله سؤال میشود امر شما چگونه زنده میشود؟ و امام فرمودند: علوم و احادیث و معارف ما را فرا گرفته و به دیگران بیاموزد؛ زیرا مردم اگر با زیبایی های سخنان ما آشنا گردند از ما پیروی خواهند کرد!5 یعنی راهش را هم که گفته اند!
خلاصه... ما مردمانی هستیم که منتظریم کسی برایمان کاری کند، یا منتظریم کسی به ما حرفی بگوید و بیاموزد! اما اگر این دوحالت نشد یا حتی اگر این دو حالت شد؛ بهتر این نیست که خودمان یک کاری کنیم!؟
بگذریم! این هم سه حدیث و روایتی که کسی به ما نیاموخت و خودمان خواندیم و بسیار لذت بردیم و تلاش میکنیم رعایت کنیم، البته اگر حدیث سوم را رعایت میکردیم قطعاً اجتماع ما اینطور نبود و خیلی زیباتر و بهتر از اینها میشد. تقدیم به شما:
حضرت رسول صلی الله علیه وآله وسلم؛ «برترین کارها، دشوارترین آنهاست.» - بحارالانوار جلد 70 صفحه 191
امیرالمؤمنین علیه السلام: «کار (خیر) اندک، که بر آن مداومت ورزی، از کار بسیار که از آن خسته شوی، امیدوار کنندهتر و بهتر است.» - حکمت 278 کتاب شریف نهجالبلاغه
امام زینالعابدین علیبنالحسین علیه السلام؛ «...پس بنگر اگر طرف مقابل، سنش از تو بالاتر بود، پس با خودت بگو او بیشتر از من عبادت کرده و ایمانش جلوتر از من بوده پس از من بهتر است. و اگر سنش از تو کمتر است پس با خودت بگو من بیشتر از او گناه کردم پس او از من بهتر است. و اگر سنش همسن توست با خودت بگو من یقین دارم گناهکارم اما نمیدانم او گناهکار است پس باز او بهتر از من است.» - جلد 2 کتاب احتجاج صفحه 52
1. جُستار و کلیدواژه «روحانیها» ، «وظایف روحانیت» و... در اینجا: http://farsi.khamenei.ir/newspart-index?tid=1308
2. سفر دانشجویی بازدید از مناطق علمیاتی جنوب کشور در هشت سال دفاع مقدس که بسیار لذت بخش بود در کنار دوستان و حاج حسین عالمی که به شکل قطره چکان تا روز آخر آن حدیث را گفت و اما تمام نکرد!
3. امام حسین علیه السلام: «به راستى که مردم بنده دنیا هستند و دین لقلقه زبان آنهاست، تا جایى که دین وسیله زندگى آنهاست، دین دارند و چون در معرض امتحان قرار گیرند، دینداران کم مى شوند.» - کتاب تحف العقول، ص 245
4. حِلْیَة المُتَّقین (یعنی زینت پرهیزکاران) یکی از کتب علامه مجلسی است که درباره آداب، اخلاق، رفتار و شیوهی زندگی، فقط هم بر مبنای احادیث مستند معصومین نوشته شده. آن هم در چهارده یا پانزده باب که مسائل جزئی و ریزی چون: آداب لباس و پوشش، آداب زیور و رسیدگی به مو و ظاهر، آداب خوردن و آشامیدن، آداب خوابیدن، آداب معاشرت با مردم، آداب سفر و... را با احادیث معصومین دسته بندی و ارائه کرده است که پیشنهاد میکنم حالا که هم PDF آن و هم نسخه موبایل آن موجود است حداقل یکبار بخوانیم!
5. بحارالانوار جلد 2 صفحه 30 و معانی الاخبار صفحه 180
* این سایت خوب را هم دیدن فرمایید؛ کتابخانه احادیث شیعه
والسلام.
السلام؛
روز اول بود.
اجازه گرفتم و وارد شدم...
تا مرا دیدند، پرسیدند؛ امروز روزه گرفتهای یا نه!؟
عرض کردم: نه!
فرمود: امروز روزی است که زکریا پروردگارش را صدا زد و گفت: ای پروردگار من، فرزندی پاک به من عطا و مرحمت کن چرا که تو قطعاً دعای بندگانت را خواهی شنید...
خداوند، استجابت نمود. آن هم در حالیکه در محراب و در سجده بود، ملائکه او را خطاب کردند که خدا بشارت میدهد تو را به یحیی...
ای پسر شبیب، پس بدان هر که امروز روزه بدارد و دعا کند، خدا استجاب نماید...
ای پسر شبیب !این ماه، ماهی بود که آن مردمی که خود را برترین میپنداشتند و ظلم و جنگ را در آن حرام میدانستند و احترام این ماه را نگاه میداشتند، به جنگ و خونریزی پرداختند! آن هم جنگ با تنها پسر رسولشان! «بهترین» بر روی زمین! نه تنها حرمت آن ماه حرام؛ بلکه حرمت رسولشان هم نگاه نداشتند!
ای پسر شبیب !با نسل پیامبرشان جنگیدند! آن هم چه جنگیدنی! حتی حرمت زنان و دختران آل رسول و بنیهاشم را نگاه نداشتند، اسیرشان کردند، غارتشان کردند، ظالمان و گمراهانی که پستتر از آنها نیست…
پس ای پسر شبیب… اگر گریه میکنی، برای جدم حسین بن علی بن ابی طالب که سلام خدا و رسول خدا بر او باد، گریه کن…
بر او گریه کن که او را تشنه لب و در مقابل چشم زنان، کودکان و خواهرش؛ عمه جانمان، ذبح کردند... همانها که لعنت و عذاب خدا بر آنان باد...
او را با هجده نفر از اهل بیتش شهید کردند... هجده نفری که هیچ یک از آنان بر زمین شبیه، همتا و مانندی نداشتند!
ای پسر شبیب بدان که آسمانهای هفتگانه و تمام زمینها بر حسین گریستند، آن هم چه گریستنی... جنیان در زمین و پرندگان و فرشتگان در آسمان، سیلاب از دیدگان روان کردند...
بدان که چهارهزار مَلَک از بهترینِ ملائک، برای یاری جدم به هیاهو افتادند و بر روی آسمان کربلا بال گشودند و آماده بودند و اجازه خواستند تا به زمین فرود آیند...
اما...
اما وقتی رسیدند، پَر ریزان و حیران به دور پیکر بیجان حسین شهید میگشتند...
تمام این ملائک، مأموریت دارند تا روز قیامت در همان جا بمانند و دور مزار حسین بگردند... پیوسته در شب و روز، واله و حیران، پریشان و ژولیده، مشغولِ عزاداری هستند...
تا قیام قائم...
تا زمانیکه قائم ندای خونخواهی سر دهد، همه این چهارهزار مَلَک، به سپاه قائم میپیوندند و همه با هم شعار خونخواهی جد مظلوممان را سر میدهند؛ یا لثارات الحسین...
ای پسر شبیب! پدرم خبر داد به من، از پدرش و ایشان از جدش که چون جدم حسین را شهید کردند از آسمان خون و خاکِ سرخ بارید... عذابی بود بر زمینیان؛ و کم مانده بود که هلاک شوند و مورد نفرین بهترینهای خلقت قرار گیرند...
اما ای پسر شبیب... چه عذابی بالاتر از اینکه قدر حسین و اهلش را ندانستند، چه عذابی بالاتر از اینکه دیگر حسین ندارند...
ای پسر شبیب! اگر گریه میکنی! بر حسین گریه کن... گریه کن که تا آب دیده بر روی صورت تو و بر روی گونههایت جاری شود که اگر چنین شود، خداوند به عظمت حسین و به مظلومیت حسین تمام گناهان صغیره و کبیرهات را میآمرزد...
خواه اندک باشد یا بسیار...
ای پسر شبیب... اگر میخواهی خدا را ملاقات کنی در حالی که هیچ گناهی برای تو نباشد... پس حسین را زیارت کن...
ای پسر شبیب! اگر میخواهی در غرفه عالیه بهشت ساکن شوی و در کنار ذریه طاهر رسول، پس قاتلان حسین را لعنت کن...
ای پسر شبیب! ای پسر شبیب... ای پسر شبیب...
***
زبانم قفل بود، با هر باری که مرا صدا میزدند، قلبم از جا کنده میشد! انگار زمین زیر پای من میلرزید... چنان روضهای خواندند که دانههای اشک، نه از چشمانشان بلکه از صورت و محاسن مبارک ایشان چون یاقوت، پیوسته روان بود... به پهنای صورت اشک میریختند و من متحیر بودم...
متحیر از این غم و از این روضه...
میخواستم قالب تهی کنم! میخواستم لب بگشایم و بگویم ای کاش... ای کاش من هم...
تا اینکه ناگاه دوباره فرمودند: ای پسر شبیب!
اگر میخواهی مثل ثواب شهیدان کربلا را داشته باشی، هر گاه که مصیبت آن حضرت را یاد می کنی ندا سر ده که: «یا لیتنی کنت معکم فافوز فوزا عظیما»
بگو که ای کاش... ای کاش من هم با شما میبودم و به این فوز عظیم نایل میشدم...
ای پسر شبیب... اگر شادمانی تو در این است که با ما در درجات بالای بهشت باشی، به اندوه ما اندوهگین باش و به شادی ما شادمان باش و بر تو باد ولایت ما که اگر کسی سنگی را هم دوست داشته باشد، خداوند او را با آن سنگ محشور میکند.
متن بالا برداشت بنده از متن حدیث معروف امام رضا علیه السلام خطاب به رَیّان ابن شبیب است که تنها بخش مهمی از آن یعنی «إن کنت باکیًا لشیءٍ فابکِ للحسین..» معروف بود و بیشتر شنیده شده است. تلاش کردم در متن اصلی کلام معصوم دست برده نشود و پوستر زیر هم با بخشی از همین حدیث کار شده است که ناقابل به محضر امام حسین و امام رضا علیهم السلام تقدیم میکنم. برای دریافت با کیفیت اصلی روی عکس کلیک نمایید.
«بحارالأنوار ج 44ص 285 و عیون أخبارالرضا(ع)، ج1 ص 299»
والسلام.