همهی ما در بهترین لحظات زندگی، بهترین آرزوها را، برای بهترینهای خود داریم! بهترینِ ما؛ بهترینِ خداست...(1) کسی که با خود بهار میآورد! کسی که برای شناختش معنایی نزدیک به ذهنِ فقیرِ ما آدمها انتخاب شده و به آن تشبیه میشود؛ «بهار حیاتبخش»!
حیاتبخش همه؛ نه فقط ما انسانها، بلکه همهی موجودات و حتی بالاتر؛ همهی هستی! کسی که بهانهی آغاز و شروع بهار است؛ یعنی همان «بکم فتح الله...»(2)
کسی که مثل باران بهاری، «به وقتش» بر سر ما میبارد حیات و تازگی میدهد! و ای کاش وقتش زودتر برسد... به واسطهی همین بارش باران بهاری است که همه؛ روییدن و تازه شدن را «آغاز» میکنند؛ از انسان گرفته تا همهی موجودات و گیاهان... (3)
اینها را گفتم که بگویم؛ سلام به ربیع؛ یعنی سلام به بهار! نه فقط بهار ما انسانها؛ بهار همه هستی! یعنی بهار انام! پس: السلام علی «ربیع الانام»
ما آموختیم که به تو اینگونه سلام بدهیم(4) تویی که سلام ما را میشنوی و محکمتر، گرمتر و زودتر از آنچه فکر میکنیم؛ پاسخ میدهی!(5)
برخی از دوستانم بهتر و بیشتر میدانند که ابتدای ورودم به فضای مجازی و وبلاگنویسی؛ به حدودِ سالهای 84 -با راهاندازی یک سایت با موضوع امام رضا علیهالسلام- بر میگردد.(1) (که شاید در آیندهای نزدیک به تفصیل، به اتفاقاتِ خاطرهانگیزِ آن سالها بپردازم). به دلیل علاقه و عطوفتی که (مثل اکثر مردم ایران) حضرت رضا علیهالسلام؛ نسبت به خود، در دل ما هم قرار داده بودند، مشغولِ جمعآوریِ مطالبِ مرتبط با زندگانی حضرت و نشر آنها در سایت شدم. این توفیق تا اواخر سال 89 ادامه داشت و منجر به علاقهی بیشازپیش ما به حضرت شد و بواسطهی شناختی که در آن مدت کسب کرده بودم؛ کمکم مشغول نگارش برداشتهای شخصی خود، از سیرهی زندگانی حضرت شدم! چندین یادداشت با موضوعات مختلف نوشتم اما این نوشتن، ادامه پیدا نکرد! امروز بمناسبت شهادت «حضرتِ امامِ ما»، مهمترین یادداشت را از بین آن نوشتهها منتشر میکنم و هنوز هم مثل آنروزها این دغدغه و سوال را دارم که چرا اینقدر تنها معصومی که در خاک ماست و ولینعمت(2) ماست را نمیشناسیم!؟
السلام؛
چاپ یکهزار و سیصد و هفتاد و هفت هجری قمری بود. بخط نویسنده مشهور طاهر خوشنویس (تبریزی) و از روی قرآن سلطانی نوشته و کلیشه شده بود. آنهم بسرمایه جناب آقای حاج سید محمود کتابی، مدیر کتاب فروشی علمیه اسلامیه؛ به آدرس تهران، ناصر خسرو...
از برگهها و از چاپِ دوبارهٔ نوشتهها، معلوم بود چندین بار صحافی شده است، اما صفحاتش دیگر جای ترمیم نداشت، ولی هنوز قرآن کریم بود...!
مصحف عجیب و جالبی بود. کتاب را که باز کردم اولین چیزی که نظر را جلب میکزد نشان شیر و خورشید «اداره مطبوعات و تألیف و ترجمه» آن زمان بود که با توضیحاتی دربارهی مشخصات قرآن، در صفحه اول و به نشانهی تأیید چاپ شده بود. در صفحات بعد، با «شجره نامه» جناب کتابچی روبرو شدم که دو صفحه را به خود اختصاص داده بود. شجرهنامههایی را از نزدیک دیده بودم اما این یکی خیلی مفصل و زیبا بود.
پایین صفحات و لبههای صفحات، ترمیم شده بود و حتی بخشی از آیات که همراه با کنارههای صفحه، از بین رفته بود، در صحافیِ دوباره و در ادامه متن کار شده بود.
بیشتر که تورق کردم، در گوشهی سمت راست و بالای صفحات قرآن کریم، عبارات «خوب،وسط،بد» نظرم را جلب کرد که مشخص بود بابت استخاره درج شده بودند؛ این هم جالب بود! آدم ترغیب میشد استخاره بگیرد!
در انتها، بعد از فهرست سورههای شریف قرآن، نوبت به فهرست کشف المطالب رسید! به شدت کاربرد داشت! مفصل و جزئی هم بود! طبیعتاً چنین قرآن و مصحف شریفی که روایت کردم کشف الآیات هم داشت!
یکی از همسایهها این قرآن شریف را داده بود و چنین گفته بود: ما کمتر میخوانیم! این قرآن، قرآن پدری است! خواهشاً در ماه مبارک شما کمی از آن بخوانید...!
خواندیم!
والسلام.
السلام؛
اینجا تقریبا کتابهایی که تا حالا خواندم و یادم مانده است را قرار خواهم داد - با این تبصره که از آنها لذت بردم - و در بلاگ نیز در وصف هر کدام معرفینامهای از دید خودم منتشر خواهم کرد باشد که شما نیز آنها را نوش جان کنید! اینکه بنده کتبی را که خواندم و به آنها علاقه داشتم، اینجا معرفی میکنم فقط جهت شریک کردن شما بزرگواران در نوش جان کردن شیرینی این کتابهاست و جنبه معرفی و پیشنهاد را دارد؛ همین.
* کتبی که هنوز لینک ندارند یعنی هنوز برای آنها معرفینامه ننوشتهام یا در بلاگ قرار ندادم!
* هر زمان فرصت کنم کتب را به روز میکنم...!
:: اعتقادی ، دینی ::
:: اجتماعی ، فرهنگی ، سیاسی ::
:: رمان ، خاطرات ::
:: شعر ::
السلام؛
«فتنه» در آیات و روایات و عرف و... تعاریف زیادی شده و در معانی مختلفی به کار رفته است. اما معنی و مفهوم عام فتنه را هم که اگر مد نظر بگیریم، هر آن که به یاد خدا نباشیم، در ماه مبارک هم نباشیم اگر! دائما در خطر «همزات شیاطین» هستیم. و این یعنی «فتنه». صد البته که همین در یاد خدا نبودن، با خدا نبودن و از خدا دور بودن هم خود فتنهای است. وسوسهها، پچ پچ کردنهای شیطان و اعوانش در گوش ما و نفس ما و... باعث فتنه میشود. حال این فتنه ممکن است تعمیم داده شود به یک جمعی به خاطر ما، یا جنبه شخصی و نفسی داشته باشد، درجه و شدت این فتنهها حالا ممکن است زیاد و کم شود.
پس در نهایت به این میرسیم که باید همیشه و دائماً قرآن را بخوانیم، به آن فکر کنیم و از همه مهمتر با آن زندگی کنیم و به آن تمسک بجوییم! همیشه!
این هم توصیهای از رهبر انقلاب به نقل از یکی محافظان بازنشسته شده ایشان درباره قرآن: «بچهها قرآن را زیاد بخوانید. قرآن نور است. قرآن را خیلی مطالعه کنید. من در جوانی هر سه روز یک دور قرآن میخواندم. یعنی روزی ده جزء. الآن دیگر حوصلهاش نیست، پیر شدهام، از نظر سن و سال، وضعیت، شغل، گرفتاریهای کاری، این همه مسائل واقعاً نمیتوانم قرآن بخوانم. خیلی دور شدهام. نُه روز، ده روز طول میکشد من یک دور قرآن را بخوانم.»
این طرح را هم بر اساس حدیث زیر کار کردم که امیدوارم مورد پسند شما قرار بگیرد.
هنگامی که فتنهها، همچون پارههای شب تاریک، شما را در خود پیچید، بر شماست که به قرآن تمسک جویید.