به رسم هر سال که در آستانهی نمایشگاه بینالمللی کتاب، لیستی از کتب مورد نیاز خود را معرفی میکردم، امسال نیز مثل دو سال قبل، لیست کتابهایی را که باید تهیه کنم و بخوانم، با شما به اشتراک میگذارم؛ که البته دلیل انتخاب هر کدام از این سه حالت خارج نیست:
یک؛ بنا به توصیهی اساتید، دوستان یا بزگواری
دو؛ بنا به نیاز علمی و دانشی!
سه؛ بنا به سلیقه، طبع و دغدغه نسبت به موضوع یا محتوا...
همچنان به قانون مهمی که درباره کتاب و کتابخوانی، (به توصیهی بزرگان) برای خودم وضع کردم؛ پایبندم و بعنوان یک توصیه و یک خواهش برادرانه با شما نیز مطرح میکنم؛ تا زمانیکه نسبت به بسیاری از نیازها و دانستنیها و تجربیات، آگاهی پیدا نکردیم، تلاش کنیم کتابهایی بخوانیم که این نیازها را برای ما تأمین کند و نکتهی مهمتر اینکه هر کس ممکن است بنا بر سلیقه و طبع خود و یا سیر مطالعات گذشتهاش و یا همان نیازهایی که محضرتان عرض شد دست به انتخاب کتبی بزند که از نظر او، برای خودش مهم و شیرین است؛ پس انتخاب افراد دیگر در حوزهی کتاب را محترم بشماریم؛ چرا که ممکن است برای شما انتخاب جذابی نباشد!
اکانت من در شبکه اجتماعی کتاب Goodreads
کتابخَرها یا کتابخوانها (لیست کتابهای نمایشگاه کتاب 95)
ده کتاب (لیست کتابهای نمایشگاه کتاب 94)
اما کتابهای امسال...
* * *
هاروارد مک دونالد (مجید حسینی / نشر افق) - مدتها پیش با وبگاه جالب دکتر حسینی آشنا شدم. اسم وبگاه، همنام کتاب بود! ایشان در سفری که به آمریکا داشتند -به قول خودشان- 43 نمای نزدیک از سفرش به آمریکا را نوشت! گاهی در مصاحبهها و گفتگوهای تلویزیونی هم تکههایی از کتاب را روایت میکردند که بسیار جالب و گیرا بود و همین شد که بواسطهی موضوع و محتوای کتاب، تصمیم گرفتم آنرا تهیه کنم و بخوانم! همیشه، همه جای آمریکا، بد نیست! یک نگاه واقعبینانه به نظم، تلاش، کار و واقعیتهای غیر بد آمریکا!
غرب زدگی (جلال آل احمد / نشر فردوس) - بنظرم خواندن این کتاب، برای من، خیلی هم دیر شده و باید زودتر از اینها دست به این کار میزدم. هر چند بخشهایی از پیدیاف این کتاب را در فضای مجازی و تلفنهمراه خوانده بودم، اما خواندن خود کتاب چیز دیگریست. برای لذت بردن از خواندن این کتاب باید از زندگینامهی نویسنده و شرایطی که کتاب در آن نوشته شده است کمی بدانید...
رئیسبازی (سید محمد سادات اخوی / میراث اهل قلم) - کتاب رئیس بازی را به دلیل موضوع و نویسندهاش تهیه میکنم و خواهم خواند! کتابی دربارهی تجربیات مدیریت فرهنگی در ایران...
مهارت حل مسأله (مسعود نورعلی زاده میانجی / نشر کانون اندیشه جوان) - کارها و دغدغههایی که دارم، موضوع این کتاب را برایم جذاب کرد! البته توضیحاتی که از کتاب خواندم نیز نظرم را جلب کرد... این کتاب میکوشد یک الگوی کارآمد از مهارت حل مسئله، با رویکردی اسلامی و روانشناختی ارائه دهد!
فرهنگ پیرو و فرهنگ پیشرو (محمد تقی جعفری / تدوین و نشر آثار علامه جعفری) - دوستان و اطرافیان میدانند که فرهنگ یکی از مهمترین دغدغههای من است که متأسفانه در آثار اسلامی و ایرانی کمتر به آن پرداخته شده و میشود! دانش دینی و اسلامیِ علامه جعفری، در کنار اشراف و تسلطش بر فرهنگ و فلسفهی غرب، این کتاب را جذاب خواهد کرد!
رسانه شیعه (محسن حسام مظاهری / چاپ و نشر بینالملل) - کتابی است که هم جامعه شناسی دارد، هم دین دارد، هم تاریخ! سه زمینهای که به آنها علاقه دارم و دربارهی جامعه شناسیِ آئینهای سوگواری و هیأتهای مذهبی در ایران، با تاکید بر دوران پس از پیروزى انقلاب اسلامى است.
وقتی مهتاب گم شد (حمید حسام / سوره مهر) - مراسم رونمایی از تقریظ رهبری بر این کتاب را به شکل زنده و مستقیم دیدم! مراسمی که با حضور نویسنده و شخصیتِ عجیب و اصلی این کتاب رزمندهی جانباز جناب آقای خوشلفظ همراه بود! همان قطعه کلیپ کوتاه چند دقیقهای که درباره شخصیت محوری کتاب دیدم درکنار متن تقریظ رهبری که بر این کتاب نوشتند، برای خرید و خواندن و نوش جان کردن این کتاب کفایت میکند! هرچند در همین مدت کوتاه بسیاری از دوستان کتابخوان از جذابیت و نثر روان و هیجان کتاب برایم تعریف کردند.
حکمت عبادات (عبدالله جوادی آملی / اسراء)
- خواندن و دانستن دربارهی مسائل دینی و اجتماعی جذاب است؛ بالاخص با علم
روز... هر چند همهی بزرگان دین سفارش کردند که فقط با انجام عبادات و واجبات (صرف اینکه
خدا از عبد، این عبادت را خواسته است) کفایت میکند اما دانستن درباره
دلیل برخی دستورات، احکام و عبادات دینی و شیوهی آنها لذت دوچندانی در انجام آنها دارد!
این کتاب را نیز به شکل کاملاً اتفاقی پیدا کردم اما موضوع جذابش، نام
بزرگ نویسندهاش و انتشارات وزینش؛ رغبت بسیاری برای خریدن و خواندنش، در من بوجود
آورد.
بیبال پریدن (قیصر امینپور / افق) - تعریفهای بسیاری از این کتاب شنیدم و بارها به من پیشنهاد شده بود، که حالا تصمیم دارم بخوانمش! این کتاب آنطور که گفتهاند، مجموعهای از یازده قطعهی نثر ادبی است که با طنز و گاهی نگاهی شاعرانه به بیان صمیمیت از دست رفته و اختلاف طبقاتی حاکم بر جامعه میپردازد. این کتاب به واسطهی ادغام شعر و نثر و طنز با یک مسألهی اجتماعی، جذاب بهنظر میرسد!
این روزها؛ دستاوردهای فرهنگی انقلاب (دوره ده جلدی) - (نشر شهر) - یک مجموعهی جیبی، جذاب و مطابق دغدغههای من که به موضوع دستاوردهای فرهنگی انقلاب اسلامی ایران در موضوعات و حوزههای مختلف میپردازد. این مجموعه در قالب دو بخش مجزا با عنوان «آن روزها» و «این روزها»، دستاوردهای فرهنگی قبل و بعد از انقلاب را مقایسه میکند!
پایان غبطه (نادره عزیز نیک / مرکز اسناد انقلاب)
- خواندن درباره کسی که بسیار به او ارادت دارم، با اینکه ندیده بودمش و
تا سالها نمیشناختمش و فقط نامش را زیاد میشنیدم، برایم جذاب است!
انسانهای بزرگ معاصر را باید شناخت! کتابی کوچک دربارهی شخصیتی بزرگ! این
کتاب، زندگینامهی داستانی شهید احمد کاظمی است...
مرگ از من فرار میکند (فرهاد خضری / روایت فتح) - شخصیت شهید چمران خیلی مرموز و جذاب بود! سالها پیش هم به واسطهی فعالیتی فرهنگی، درگیر شخصیت، آثار و کتابهای مربوط به او شدم! این کتاب اما داستانهایی است از زندگی او در آمریکا، لبنان و دهلاویه... این کتاب دربردارندهی دو سفر است: سفر اول زندگی چمران را در امریکا و لبنان به تصویر کشیده است و سفر دوم داستان رزم چمران در جبهه های ایران است. این کتاب مجموعه ای از خاطرات و توصیفات اطرافیان چمران از اوست.
اسماعیل (امیرحسین فردی / سوره مهر) - کتابی که مرحوم فردی با محوریت شخصیتی بنام اسماعیل، نوشته شده است که از بعد از مرگ پدر تا دوران جوانی و عاشقی را روایت میکند تا تغییرات فکری او در بستر درگیریهای انقلاب...
مأمور سیگاری خدا (محسن حسام مظاهری / افق) - کتابی که ژانر جدیدی باز کرد؛ شاید البته! به اسم «تاکسینگاری»! نویسنده کتاب در قالب یک پژوهش اجتماعی دیالوگها و داستانهای مردم را که در تاکسی شنیده و ضبط کرده بود در قلم ریخت و نوشت! اصطلاحاً و بقول یکی از منتقدین، نویسنده آینه نگاری اجتماعی کرده است! نوع تهیه و تدوین کتاب جذاب است و از محتوایش بیخبر و امیدوارم همانقدر که این کتاب نخوانده جذاب به نظر میرسد، بعد از خواندن هم همینطور باشد!
... اسیرانِ بعثی، مات و مبهوت به بچهها خیره شده بودند [...] یکی از آنها مهندسی بود که کاملاً به زبان انگلیسی تسلط داشت. دیگری اما بنظر میرسید که مُزدوری «سودانی» باشد! [...] او با زبان عربی میگفت: تعجب ما در این است چگونه این همه موانع را پشت سر گذاشته و به اینجا (کانال سوم در خاک عراق که جزئیات را در کتاب میخوانید) رسیدهاید!!در این کتاب، که در یک سیر واقعی، از آغاز دفاع مقدس، به شکل خلاصه و مفید، اطلاعاتِ کلی و روشنی را در اختیار خواننده قرار میدهد، پس از ذکر مسائلی کلی دربارهی وضعیت رزمندگان در آن برهه، به ماجرای آزادسازی خرمشهر و چالش ادامهی جنگ میرسد و همهی این توضیحات، (بعبارتی) مقدمهای میشود؛ برای رسیدن به عملیات والفجر و نگاه دقیقتر به وظیفهی گردان کمیل و نقش مهم آن در پازل از پیش طراحی شده برای این عملیات... پازلی که پس از سالها سکوت، مشخص شد؛ باز هم با نقش اساسی منافقین، از بین رفته بود... در جای جای کتاب، پس از روایت دقیق و فضاسازی شده از وضعیت و حال و روز رزمندگان گردان کمیل و مظلومیت واقعی آنها، از نقش منافقین میخوانید، از خوش خدمتی ایشان به بعثیها در ارائهی آمار و اطلاعات گرفته تا نفوذ در جمع رزمندهها و شنود و اخلال در مکالمات بیسیمها...
درست در زمانی که میرفت پیروزی رزمندگان ما تثبیت شود، خوش خدمتی منافقین، به کمک بعثیها آمد! آنها با فریاد «عقب نشینی کنید» بین نیروهای پیشرفته، هرج و مرج ایجاد کردند! آنها فریاد میزدند و میگفتند: «دستور رسیده عقب نشینی کنید...» ثابتنیا (فرماندهی گردان کمیل) فریاد میزد و از بچهها میخواست که عقب نشینی نکنند. عقب نشینی دستور او نبود اما وضعیت نیروها بههمریخته بود. تلاشها و فریاد بنکدار (معاون گردان) و ابراهیم هادی هم که روی خاکریز دشمن بودند بیاثر شد! [...] بارها شنیدیم که شخصی از پشت بیسیم خودش را برادر همت معرفی میکرد و دستور عقب نشینی به همهی یگانها میداد!! اما همهی ما که صدای حاج همت را شنیده بودیم میدانستیم که (صدای او نیست و) این صدای منافقین است!کتاب راز کانال کمیل پس از مدتها به روایت جناب آقای مهدی رمضانی؛ یکی از همان جوانهای گردان کمیل نوشته شد؛ کسی که روایتگر اتفاقات عجیب و مظلومیت شهدا و مجروحانی است که دفاع مقدس را در تاریخ ماندگار کردند. شاید به گفتهی خود او باید به شکل معجزهآسایی از ماجرای تیرخلاص زدن بعثیهای مست و خوشحال از وحشیگری، جان سالم به در میبردند که راوی این رازها باشند... از روایت شناساییهای سخت و دشوار تا فرماندهی و تصمیمات سخت ابراهیم هادی در روزهای پایانی محاصرهی جوانان و نوجوانانی که برای اولین بار صحنههایی را میدیدند که شاید ما لحظهای توان خواندن آن را هم نداشته باشیم!
یک برش کتاب - سالها بعد از عملیات «والفجر مقدماتی» از دل خاک فکه، پیکر مطهر شهید گمنامی تفحص شد. در جیب لباس خاکیاش برگهای بود که نوشتههایش را با کمی دقت میشد خواند:
«بسمه تعالی. جنگ بالا گرفته است. مجالی برای هیچ وصیتی نیست... تا هنوز چند قطره خونی در بدن دارم، حدیثی از امام پنجم برای شما مینویسم:
به تو خیانت میکنند، تو مکن!
تو را تکذیب میکنند، آرام باش!
تو را میستایند، فریب مخور!
تو را نکوهش میکنند، شکوه نکن!
مردم شهر از تو بد میگویند، اندوهگین مشو!
همهی مردم تو را نیک میخوانند، مسرور مباش...
آنگاه از ما خواهی بود.
دیگر نایی در بدن ندارم؛ خداحافظ دنیا...»
یک برش از کتاب راز کانال کمیل
معرفی کتاب را اینجا بخوانید: http://saeednevesht.blog.ir/1395/12/01
السلام؛
سواد فرهنگی - اواخر دههی چهل جامعهی ایران به سرعت دگرگون شد. تعداد فراوانی فیلم و سریال آمریکایی در تلویزیون نشان داده میشد... نُقل همهی مجالس، صحبت از آن فیلمها و سریالها بود. در خانه، مدرسه، کوچه و خلاصه همه جا دربارهی این فیلمها و سریالها صحبت میشد.
مدل موهای مردم مثل آنها شده بود، مثل آنها لباس میپوشیدند و حرف میزدند، سبک معماری و طرحهای داخلیِ منازلشان را هم شبیه آن سریالهای آمریکایی کرده بودند!
یک بار هم شنیدم دایهی مادرم، هفت ریال نذر حضرت شاه عبدالعظیم کرد که «رودنی» و «الیسون» در سریال «محله پیتون پِلِیس» با هم ازدواج کنند!
یک برش کتاب: «خاطرات یک شورشی ایرانی» نوشته مسعود بنیصدر، صفحه 30
کتاب حاشیههای مهمتر از متن
والسلام.
1. البته که ما هم تازه با این مفهوم آشنا شدیم و با پرسوجو از اساتید و چند یادداشت محدودی که در اینباره به زبان فارسی موجود بود، این مطلب را با شما در میان گذاشتم! ارائهی یک تعریفِ قطعی از سواد فرهنگی، دشوار است اما با چند نمونهگویی به زبان ساده، میتوان مفهوم و مصداقهای آن را انتقال داد!
2. مفاهیم جدید فرهنگی از جمله سواد فرهنگی، مهندسی فرهنگی، دموکراسی فرهنگی و... در جامعه شناسی و علوم اجتماعی مطرح شده که اگر ایرانیزه و اسلامیزه شود، خیلی هم خوب و کاربردی است!
3. درباره این مطلب، شاید بیشتر بنویسم! خیلی عجیب بود! دانش آموز باید برنامهی روزانه رییس جمهور روحانی را با ذکر عناوین و ساعت حفظ کند و در امتحان بنویسد تا نمره بیاورد! (تصویر آن در کانال تلگرام بارگذاری شد!) روند تغییر در نظام تحصیلی در قالب طرح تحول آموزش و پرورش سالیانی است روی میز وزرای آموزش و پرورش خاک میخورد. یکی از مهمترین آنها نیز تغییر روند درسی و مباحث کتب درسی در مقاطع مختلف تحصیلی است. همه اتفاق نظر دارند که بسیاری از مباحث کتب درسی قابلیت حذف دارند تا به جای آنها مباحث کاربردی و مورد نیاز با جامعه امروز و تربیت نسل آتی قرار گیرد!
4. یک آرزوی دست نیافتی در دولتها!
5. اشاره به بیانات رهبر معظم انقلاب در دیداربا اعضای هیأت دولت مورخ ۱۳۹۵/۰۶/۰۳
7. برداشتی از صحبتها و یادداشتهای اساتید: اسماعلی کاووسی، محمد جعفر محمد زاده و محمود شهابی
* این نوشته یک یادداشت علمی و پژوهشی نیست و ممکن است از نظر اساتید و نگاه علمی کمبودهایی داشته باشد!
السلام؛
«...فرض کنید مرتّب تکرار بکنند که مثلاً فلانجور پفک مضر است، نخورید؛ حالا مگر ضررش چقدر است، چهجور ضرری است، چه میزان ضرر دارد، برای چند درصد از مردم ضرر دارد؟ این را دائماً میگویند، امّا ضرر فلانجور فیلم یا فلانجور کتاب یا فلانجور بازی رایانهای یا امثال اینها را کسی جرئت نمیکند بگوید که نبادا متّهم بشوند به اینکه جلوی آزادی اطّلاعات و جریان آزاد اطّلاعات را گرفتهاند...!!»
والسلام.
بمناسبت روز کتاب و کتابخوانی و پس از مدتها وقت بسیاری گذاشتم تا یادداشتی درباره سه کتاب مهم پیرامون تربیت کودک و نوجوان بنویسم که تماماً از منظومه فکری و بیانات رهبر انقلاب برداشت شده است که طی سالیان اخیر یا در بیاناتشان آنها را معرفی کردند یا بر آنها تقریظ زدهاند. سه کتابی که بنا به گفتهی ایشان علاوه بر اینکه به کودکان و اطرافیان هدیه میدهند، خود ایشان نیز فرزندانشان را با آنها تربیت کردهاند. در این نوشته گریزی هم به ارزش و اهمیت مسألهی قصه و داستان زده شده و متناسب با شرایط و اقتضای امروز، تلاش کردم در قالب متنی کاربردی ضمن تأکید بر مسأله تربیت ایرانی-اسلامی کودک با قصه و داستان، این سه کتاب فاخر و ارزشمند را نیز معرفی کنم...
+ همین مطلب در: تسنیم، سازمان بسیج فرهنگیان، رجا، بیباکنیوز، قلم رسا
* خواهش میکنم برای
یکبار هم که شده درباره این کتابها و درونمایههایش جستجو کنید! نگاهی
بیاندازید! برای راحتی شما برخی موارد و نامها که در متن آورده شده را
پینوشت زدم و یا به صفحهای برای توضیح بیشتر لینک دادم!
السلام؛
بمناسبت روز کتاب و کتابخوانی - یکی از مهمترین دغدغههای جوانان امروز و پدر و مادرهای آینده، طبیعتاً باید تربیت فرزند باشد؛ مسألهای که این روزها و با مشاهدهی وضعیت فرهنگی جامعه، حتی تبدیل به یک نگرانی شده است و اگر بخواهیم واقعاً برای این مسأله یعنی تربیت صحیح کودک و نوجوانمان وقت بگذاریم و به آن اهمیت دهیم، از ساعات خوابمانمان هم باید بزنیم! (1)
واضح است که بنا به توصیههای علمی و مبتنی بر اسلام تربیت کودک به سه دورهی هفت ساله تقسیم میشود(2) و برای هر دوره، اقدامات، دستورالعملها و شیوههای تربیتی مخصوصی -چه از احادیث معصومین(ع) و چه از توصیههای علمای دینی و اجتماعی- وارد شده است.
اگر از شرایط و نقش مهم اقتضائات اجتماعی و محیطی (اعم از خانواده، مهد، محیطهای آموزشی همچون مدرسه و مقاطع تحصیلی، مسجد و دوستان و...) بگذریم، به موارد مؤثرتری هم برای تربیت کودک خواهیم رسید که از جملهی آن مسألهی قصه و داستان است.
قصه و داستان یکی از مهمترین و بهترین روشهای تربیت غیرمستقیم کودک است، چرا که کودک و یا حتی نوجوانی که در اواخر دورهی اول و یا دوره دوم هفت سالهی تربیتی است، بنا بر طبیعت و فطرت خود به شدت نیاز به «فهمیدن» و «کشف کردن» دارد و به همین دلیل با دقت «میشنود» و به شدت «توجه میکند» تا به آنچه در اطرافش رخ میدهد آگاه شود و پدیدهها را کشف کند و چه بهتر است در این دوره تا هنوز گِلِ وجودیِ کودک و نوجوان ما، شکلپذیر است و میتوان به دور از نتیجهگیری مستقیم (که بعضاً باعث گریز و پسزدن تربیت میشود) کودک را برای مواجهه با دوران بلوغ عقلی، ورود به اجتماع و زمینهسازی برای کسب دانش و فهم دینی آماده کرد.
السلام؛
امروز، در تقویم، روز فرهنگ عمومی بود!
از ابتدای نوجوانی و جوانی به این طرف کشیده شدم؛ چه با فعالیتهای اجتماعی در مسجد و مدرسه و چه در دانشگاه و فعالیتهای دانشجویی و چه در فضای مجازی و حتی (بعضاً) کار! وقتی در سنی بودم که علیالقاعده، باید مشغول سرگرمیهای مقتضی آن دوره میبودم، اما جای آن مشغول گپوگفت و شنیدن و کتاب خواندن بودم؛ کم کم متوجه شدم که به دنبال چه چیزی هستم! (هر چند در نوجوانی از خواندن متنفر بودم!) با حساسیت و ذهن پرجنبوجوش، دنبال کارها و ایدهها و تجربیات بکر فرهنگی بودم! نهایتاً این علاقه باعث شد جدیتر دنبال این مباحث باشم!
حالا اما فکر و ایده را باید کنترل کرد! تا زمانی که حرفی برای گفتن داشته باشم و هر چه جلوتر میروم میفهمم که چقدر بلد نیستم و چقدر جاهل و ناآگاهم و چقدر نمیدانم! ...و چه دنیای عظیمی است فرهنگ که علاقه و دغدغهی من شده است و شاید برای همسن و سالان و اطرافیان من خندهدار یا حقیر باشد که به جای فکر آب و نان بودن، دنبال این چیزها هستم!
اما سر و کار داشتن با افکار، اعتقادات، رفتار، دیدگاه و از همه مهمتر قلبهای مردم و از آن مهمتر بیتفاوت نبودن نسبت به محیط و اطرافیانم، از همه چیز برایم مهمتر است! در این دنیا معطل، بیکار و بیمسولیت نباید ماند!
مهمترین کار من هم این است که: «به چیزی که هستم راضی نباشم و تلاش کنم تا راضی شوند!»، این یعنی ساختن! خود همین تک تک ساختنهاست که کم کم، هزاران میشود... چه چیزی هم بهتر از خدا و فرستادگان و منصوبینش که میانبرهای سازندگی را برای منِ بشر معرفی کردند تا زودتر و بهتر آدم شوم! و الزاماً راحت هم شاید نباشد! چه چیزی بهتر از دین و آن هم دین اسلام ؛ برای ساختن و ساخته شدن...
#خوب_باشیم؛ با خودمون، با خودامون و با خدامون؛ روز فرهنگ عمومی یعنی همین!
والسلام.
السلام؛
یک خاطره - همیشه اولینها و اولینبارها، در ذهن میماند! اولین برخورد، اولین سفر، اولین عکس، اولین کتاب و یک عالم اولینهای دیگر! اولین و جدیترین برخورد من، وقتی بود که چند سال پیش، در اولین سفرهای دانشجویی1، از بین چند ده کتاب، مسول انتخاب ده کتاب شدیم! آن هم در سفری که موضوع آن شهید چمران بود! اینقدر که چمران خواندیم، داشتیم از تعجب، غبطه، هیجان، حسرت و چند حس خوب دیگر، لبریر میشدیم!
اولین بارِ دهلاویه2 هم، خیلی عجیب بود! یک روستای کوچک که بزرگتر از آمریکا بود! جاییکه چمران، نه در لبنان، نه در مصر و نه در نیویورک، بلکه فقط در آنجا گنجید و از آن همه دنیاداری، خود را کَند و به آن روستا آمد!
قبلاً گفتم؛3 زمانی عاشق کسی میشوید که از او بیشتر بدانید و شناخت پیدا کنید، یکی از راههای دانستن و شناختن، خواندن است! چه از او، چه درباره او! وقتی خواندید؛ عاشق میشوید! نه فقط عاشق چمران، بلکه عاشق چمران شدن!!
«زندگینامه»، «کردستان»، «نیایشها» و «حماسه عشق و عرفان» را در همان سفر، «پرستوی دهلاویه» و «مصطفی چمران» را بعد از آن، و در آینده هم «مرگ از من فرار میکند» را، خواندم و خواهم خواند! 4
1. اگر اشتباه نکنم سال 91 یا 92 و دومین سفر راهیان نور دانشجویی بود که مسئول خواندن چندین کتب پیشنهادی شدیم و از بین آنها ده کتاب انتخاب کردیم که هم خواندشان لذت بخش و عجیب بود و هم تبلیغ و مبلغ کتاب شدن ما که برای خودش ماجرایی است و بعدها شاید نوشتم...
2. دهلاویه روستایی است در شمال غربی سوسنگرد، شهرستان دشت آزادگان، استان خوزستان. در روند جنگ ایران و عراق و پس از پدافندی ده روزه در ۲۴ مهر۱۳۵۹، عراق بر این روستا چیره شد. از آن پس این منطقه صحنه نبرد ستاد جنگهای نامنظم بود. مصطفی چمران، وزیر دفاع و نماینده مجلس شورای اسلامی در این به شهادت رسید و یادمانی نیز برای ایشان در این منطقه ساخته شدهاست که در سال ۱۳۸۴ شهیدی گمنام در محوطه مرکزی آن به خاک سپرده شد؛ ویکی پدیا!
3. «قبلاً که گفتم» : منظور مطلبی در اکانت شخصی اینستاگرام بنده است که بزودی آن مطلب را که درباره «شناخت» نوشتم، اینجا هم منتشر میکنم!
4. به بهانه انتشار یک عکس از یادمان شهید چمران در دهلاویه در اینستاگرام این مطلب را نوشتم! چه شد که ناگهان یاد چمران کردم...!؟
والسلام.
السلام؛
نه اینکه بسیاری از حرف و حدیثها را به ما نمیگویند: نه! ولی بسیاری از حرف و حدیثها را زیاد به ما میگویند! حرف و حدیثهایی که برای ما خیلی بزرگ و مهم شدند! البته که دوستان و اساتید روحانی زیاد داریم و ارادتمند جامعه روحانیت نیز هستیم، اما مشخص است که باید چیزهای بیشتر و بهتری بگویند که تا به حال کمتر گفتند یا نمیگویند!! (البته اینجا بحث نقد به روحانیت نیست؛ چه آنکه اول منتقد روحانیت، خود، سیدِ روحانیِ باسواد و عالمی است که مفصل در این باره گفته، میگوید و خواهد گفت!) 1
اما صحبت سر همین حرف و حدیثهایی است که به ما نگفتند یا کمتر میگویند و اگر بدانیم و حتی رعایت کنیم خودمان آنها را رها نمیکنیم! به طور مثال یکی از سفرهای راهیان نور بود، (دقیق یادم نیست چه سالی بود: 92 یا 93 ، اما) خوب یادم هست که دوستان مسئول، خاموشی زده بودند و همه در خواب بودند اما ما به همراه یک جمع خودمانیتر، کنار روحانی کاروان، خارج از اسکان، نشسته بودیم و او هم ما جاهلها و تشنهها نسبت به کلام معصومین علیهم السلام را، گیر آورده بود و آرام آرام، یک حدیث زیبا و هیجانانگیز و مفصلی را به ما میچشاند!2 از این مثالها هم الی ماشاءالله زیاد است!
در کل، حدیثهایی که مربوط به رفتار و برخورد اجتماعی است، مربوط به نوع خاصی از زندگی است، مربوط به کار است، مربوط به انتخابهاست و... را ندیده و نخواهیم دید اما (با احترام) یک سری از احادیث معصومین را که چون خوب، بیزحمت و نصیحتگون هستند و لقلقه زبانمان شده است3، پشت هم تکرار میکنیم و فقط بر آنها تأکید داریم! (برای اینکه سوء برداشتی هم نشود مثالی نمیزنم!) اما مثلاً احادیثِ کتابِ شریفِ حلیة المتقین4 را کمتر خوانده یا بازگو میکنیم! چون نسخهها و مسائلی است که باید رعایت شود یا رعایت کنیم که طبیعتاً برای خیلیها سخت است یا به هر دلیلی از آن غافلیم!! این هم البته راه دارد! وقتی امام رضا علیه السلام میفرمایند؛ خدا رحمت کند کسی را که امر ما را زنده میکند، و بلافاصله سؤال میشود امر شما چگونه زنده میشود؟ و امام فرمودند: علوم و احادیث و معارف ما را فرا گرفته و به دیگران بیاموزد؛ زیرا مردم اگر با زیبایی های سخنان ما آشنا گردند از ما پیروی خواهند کرد!5 یعنی راهش را هم که گفته اند!
خلاصه... ما مردمانی هستیم که منتظریم کسی برایمان کاری کند، یا منتظریم کسی به ما حرفی بگوید و بیاموزد! اما اگر این دوحالت نشد یا حتی اگر این دو حالت شد؛ بهتر این نیست که خودمان یک کاری کنیم!؟
بگذریم! این هم سه حدیث و روایتی که کسی به ما نیاموخت و خودمان خواندیم و بسیار لذت بردیم و تلاش میکنیم رعایت کنیم، البته اگر حدیث سوم را رعایت میکردیم قطعاً اجتماع ما اینطور نبود و خیلی زیباتر و بهتر از اینها میشد. تقدیم به شما:
حضرت رسول صلی الله علیه وآله وسلم؛ «برترین کارها، دشوارترین آنهاست.» - بحارالانوار جلد 70 صفحه 191
امیرالمؤمنین علیه السلام: «کار (خیر) اندک، که بر آن مداومت ورزی، از کار بسیار که از آن خسته شوی، امیدوار کنندهتر و بهتر است.» - حکمت 278 کتاب شریف نهجالبلاغه
امام زینالعابدین علیبنالحسین علیه السلام؛ «...پس بنگر اگر طرف مقابل، سنش از تو بالاتر بود، پس با خودت بگو او بیشتر از من عبادت کرده و ایمانش جلوتر از من بوده پس از من بهتر است. و اگر سنش از تو کمتر است پس با خودت بگو من بیشتر از او گناه کردم پس او از من بهتر است. و اگر سنش همسن توست با خودت بگو من یقین دارم گناهکارم اما نمیدانم او گناهکار است پس باز او بهتر از من است.» - جلد 2 کتاب احتجاج صفحه 52
1. جُستار و کلیدواژه «روحانیها» ، «وظایف روحانیت» و... در اینجا: http://farsi.khamenei.ir/newspart-index?tid=1308
2. سفر دانشجویی بازدید از مناطق علمیاتی جنوب کشور در هشت سال دفاع مقدس که بسیار لذت بخش بود در کنار دوستان و حاج حسین عالمی که به شکل قطره چکان تا روز آخر آن حدیث را گفت و اما تمام نکرد!
3. امام حسین علیه السلام: «به راستى که مردم بنده دنیا هستند و دین لقلقه زبان آنهاست، تا جایى که دین وسیله زندگى آنهاست، دین دارند و چون در معرض امتحان قرار گیرند، دینداران کم مى شوند.» - کتاب تحف العقول، ص 245
4. حِلْیَة المُتَّقین (یعنی زینت پرهیزکاران) یکی از کتب علامه مجلسی است که درباره آداب، اخلاق، رفتار و شیوهی زندگی، فقط هم بر مبنای احادیث مستند معصومین نوشته شده. آن هم در چهارده یا پانزده باب که مسائل جزئی و ریزی چون: آداب لباس و پوشش، آداب زیور و رسیدگی به مو و ظاهر، آداب خوردن و آشامیدن، آداب خوابیدن، آداب معاشرت با مردم، آداب سفر و... را با احادیث معصومین دسته بندی و ارائه کرده است که پیشنهاد میکنم حالا که هم PDF آن و هم نسخه موبایل آن موجود است حداقل یکبار بخوانیم!
5. بحارالانوار جلد 2 صفحه 30 و معانی الاخبار صفحه 180
* این سایت خوب را هم دیدن فرمایید؛ کتابخانه احادیث شیعه
والسلام.
السلام؛
مدتهاست علاقه دارم کار مورد علاقه ام ، یعنی وبلاگنویسی را که از سال 84 آغاز کردم همچنان ادامه دهم، هر چند با تأخیر و فواصل زمانی زیاد! باز هم ایام شیرین و خوب نمایشگاه کتاب برای کتاب خوانها فرا رسید، هر چند که امیدوارم قدرت خرید مردم در کتاب حداقل کم نشده باشد! امسال هم همانطور که خود ما از بسیاری از بزرگان، اساتید و کتابخوانها درخواست معرفی کتاب میکنیم، خیلی از دوستان و نزدیکان ما نیز، کتابهای مورد علاقه خود را به یکدیگر معرفی میکنند، که چه بهتر است که این معرفی کتاب را، نه از جنبه فخر فروشی یا غرور، بلکه از این جنبه ببینیم که دیگران نیز از کتاب های مورد علاقه ما استفاده کنند و کتاب هایی که نوش جان کردیم را به یکدیگر تعارف بزنیم!
پس در راستای ده کتاب پارسال و مطلب سال گذشته در همین زمان و در همین بلاگ، امسال هم بنا به صحبت و مشورتی که با دوستان کردیم، بنا شد هر کدام، کتابهایی که قصد نوش جان کردنشان را داریم؛ معرفی کنیم اما قبل از هر چیز خودم و شما را به موارد زیر توصیه میکنم!السلام؛
در مملکت «تئوری گو» ، «نق زن» و «منورالفکر» بسیار داریم که در قالبهای متعددی از جمله منتقد، نویسنده، تئوریسین و استاد به فعالیت مشغولند! عدهای، همیشه و همهجا فقط نقد میکنند، البته بیشتر، شبیه نقد است، و در واقع چیزی جز جار زدن اشتباهات و ضعفها نیست، چیزی جز نق زدن نیست! الان هم نود درصد فرهنگی کارهایمان، نقزنهای قهاریاند! فقط حرف و حرف! دریغ از یک راه حل! مثلاً کتابی چند صد صفحهای نوشته میشود که در مملکت ما فلان خلاف دینی که با چشم غیر مصلح هم دیده میشود، معضل است! یا چند صد صفحه کتاب نوشته میشود که در مملکت ما فلان مسئله فرهنگی رعایت نمیشود! بله، داریم به عینه میبینیم!! به جای این همه قیل و قال یک راه حل پیشنهاد کنید!
گاهی هم، این به اصطلاح نقدها، پز روشنفکری محسوب میشود؛ مثلاً طرف، هر روز نمایشگاه کتاب است، خرید هم میکند، باز به خاطر نگاه حزبی یا مخالفت با فلان نهاد و خط سیاسی یا حتی به خاطر اینکه الان انتقاد از نمایشگاه کتاب روی بورس است، کورکورانه مشغول تکرار یکسری حرفهای بیارزش میشود!! که چی؟ که مثلاً آقا صاحبنظر شدند!
صاحب نظر بودن، داشتنِ قدرتِ تحلیل و مواضعِ شخصی، نسبت به رویدادهای مختلف، خیلی هم خوب و پسندیده است اما راه حل دادن، صاحبِ نظری بودن که معضل را حل کند، پسندیدهتر است!
فقط لب و دهن نباشیم!
به نظر شخصی حقیر! کتاب، خریدنش خوب است اما خواندش مهمتر است؛ الگوی نمایشگاه کتاب این سالها هم مشکلات زیاد دارد اما ما مشکل کتابخوانی بیشتر داریم، پس تا ارائه الگوی بهتر و البته اجرای آن، کتاب خریدن و کتاب خواندن خوب است!
والسلام.
السلام؛
کتاب را باید «نوش جان کرد» و این یعنی هر کتابی مناسب «جان» نیست! یعنی اگر جان شما نیاز به غذا داشته باشد - همان مثال غذای روح- شما اول آن چیزهایی که نیاز است، آن چیزهایی که ضروری است و در جان شما وجود ندارد را به خود میرسانید! خود را تقویت میکنید. اساساً کتاب هم همین است. بنده این را برای خود قانون کردم! یعنی تا زمانیکه به بسیاری از نیازها و دانستنیها و تجربیات آگاهی پیدا نکردم، باید کتابهایی بخوانم که این نیازها را برای من تأمین کند!
امروز، به عنوان یک برادر کوچکتر و در کمال تواضع، به طور بسیار خلاصه، کتابهایی که بزودی و با برپایی نمایشگاه کتاب، نوش جان خواهم کرد را، اینجا معرفی و یادداشت میکنم؛ هم برای اینکه فراموش نکنم! و هم اینکه دوستانی که از اینجا گذر میکنند، اگر چشمشان خورد، نگاهی بیاندازند، شاید به کار ایشان هم آمد و گرفتند و نوش جان کردند!
قبل از معرفی کتابها ذکر چند نکتهی تجربی لازم است؛
اول اینکه برخی از این کتابها شیرین است؛ برای همه! برخی هم شیرین است؛ نه برای همه! به همین دلیل برخی از کتابهای زیر ممکن است برای من بیشتر شیرین باشد تا برای شما!
دوم اینکه اول کتابهای نصفه کارهی خود را تمام کنید بعد کتاب جدید تهیه فرمائید!
سوم اینکه در معرفی کتاب ترتیب خاصی مد نظرم نیست!
چهارم اینکه برای توضیحات بیشتر درباره هر کتاب میتوانید روی (+) کلیک کنید!
پنجم هم اینکه قطعاً بزرگان، نویسندگان، اساتید و بزرگوران دیگر نیز به توصیهی کتاب، پیشنهاد کتاب و ارائه سیر مطالعاتی پرداختهاند که میتوانید از آنها نیز جویا شوید.ضمناً این مطلب ممکن است بروز شود!
* به یاد «کتاب بخوانیم» حسین احمدی سخا؛ غرقِ در رحمت خدا...
السلام؛
سالی که کتاب ارزشمند «خانواده» رونمایی شد، اگر اشتباه نکنم نمایشگاه قرآنی بود که ما هم توفیق خدمت داشتیم. به تازگی با یکی از دوستان صهبا آشنا شده بودم و بسیار هم ایشان را اذیت میکردیم. وقتی کتاب رونمایی شد، دقیقاً یادم هست، هشت نسخه از آن کتاب را خریداری کردم و تا پایان روز هفت نسخه از آن را هدیه دادم! بعد از خواندن کتاب هم، بارها و بارها، هر جا که در توان من بود، کتاب را معرفی کردم...
البته که کتاب و متن آن به قدری ارزشمند است که بتواند از خود بگوید، اما شیوه و سبکِ کارِ جهادی بچههای موسسه جهادی، جداً خداقوت داشت و دارد، هم بچههای محتوا و هم بچههای انتشارات، چاپ و فروش که همهٔ دغدغهشان رسیدن این مطالبِ ناب از آن انسان دوست داشتنی، به مخاطب است
خلاصه زیرکی و هنر دوستان صهبا این است که دست روی محتوا و کتابهایی میگذارند که یکبار خواندنش واجب است ولی کافی نیست...
کوتاه درباره کتاب به نقل از ناشر؛ «در منظومة نظرات راهبردی رهبر انقلاب دربارة سبک زندگی، اولین عنوانی که ایشان مطرح میکنند «خانواده» است. آیتالله خامنهای، به خانواده به عنوان سلول بنیادینی مینگرند که بافتهای جامعه را ایجاد میکند. در تنظیم این کتاب، بیش از یکصد سخنرانی آقا، مربوط به جلسات خطبهخوانی عقد، نشست اندیشههای راهبردی با موضوع زن و خانواده، دیدار مداحان در سالروز میلاد حضرت زهرا(س) و جلسات با بانوان نخبه به کار رفته است که در مجموع به سبک ساخت یک جلسه مطول مطوی در محضر ایشان در آمده است. سخنان ایشان در این کتاب حاوی مطالبی با موضوع فلسفه و اهمیت ازدواج، تفاوت نظر اسلام و غرب دربارة ازدواج، تفاوتها و جایگاه مرد و زن در خانواده و... است. »
یک خداقوت بزرگ و تشکر صمیمانه به دوستان زحمتکش صهبا و البته تقدیر از حرکت به جای مجمع ناشران انقلاب بابت مسابقات کتابخوانی کتاب و زندگی.
دعوت میکنم دوستان خودم را به پیوستن به پویش مطالعاتی #من_خانواده_ام_را_دوست_دارم
السلام؛
اینجا تقریبا کتابهایی که تا حالا خواندم و یادم مانده است را قرار خواهم داد - با این تبصره که از آنها لذت بردم - و در بلاگ نیز در وصف هر کدام معرفینامهای از دید خودم منتشر خواهم کرد باشد که شما نیز آنها را نوش جان کنید! اینکه بنده کتبی را که خواندم و به آنها علاقه داشتم، اینجا معرفی میکنم فقط جهت شریک کردن شما بزرگواران در نوش جان کردن شیرینی این کتابهاست و جنبه معرفی و پیشنهاد را دارد؛ همین.
* کتبی که هنوز لینک ندارند یعنی هنوز برای آنها معرفینامه ننوشتهام یا در بلاگ قرار ندادم!
* هر زمان فرصت کنم کتب را به روز میکنم...!
:: اعتقادی ، دینی ::
:: اجتماعی ، فرهنگی ، سیاسی ::
:: رمان ، خاطرات ::
:: شعر ::