#فرهنگ برای #جامعه به مثابه #اخلاق است؛ وقتی کسی دارای اخلاق خوبی بود، برایش سخت است کار بد انجام دهد، و نیاز به ناظر و #قانون و آییننامه هم ندارد، چون خُلقش خوب است، از او جز #رفتار خوب سر نمیزند [...] اگر جامعهای دارای فرهنگ بدی شد، در آن جامعه رفتار بد بسهولت سر خواهد زد، دیگر با قانون و ناظران قوۀ قهریه و قضائیه هم نمیشود آن رفتارهای بد را کنترل کرد!
[...] رسول خدا(ص) میفرماید: از انبیاء گذشته، یک حرف باقی مانده که ضربالمثل، سرِ زبان #مردم است و آن این است که اگر #حیا نداری دیگر هرکاری دلت میخواهد انجام بده! یعنی دیگر پیامبران الهی هم نمیتوانند با تو کار کنند لذا حیا یک عنصر فرهنگی است که اگر در جامعهای نبود نمیشود #دین را به آن افراد عرضه کرد. [...]
وضع #سیاسی جامعه از چند جهت بر فرهنگ تأثیر میگذارد؛ یکی از جهتِ «منش سیاسیون»! مثلاً اینکه #اشرافی باشند یا نه. و همچنین خصلتهای زبانی و روحی سیاسیون چگونه باشد. مثلاً اینکه رفتار دفاعی داشته باشند یا خیر؟ یعنی اینکه بد و #عجولانه از خودت دفاع کنی، برای دفاع از خود چند #حق دیگر را زیرپا بگذاری و...
اگر یک سیاستمدار، رفتار دفاعی داشته باشد-به تعبیر #روانشناسی- کارش به لجبازی و لجاجت کشیده میشود. بعد اگر سیاسیون بخواهند #مجادله کنند و از خودشان بیصبری نشان دهند، دیگر چه فایدهای دارد که صدهزارتا #منبر برای مردم بگذاریم تا بگوییم: «اخلاقتان را خوب کنید، در #خانه دعوا نداشته باشید، بچهها در #کلاس، با #معلم خوب برخورد کنند...» دیگر اینکارها نمیگیرد!
منش #سیاست مداران، در فرهنگ جامعه خیلی مؤثر است. مثلاً اگر سیاستمداران برای خود حقوقهای کلان ببندند، دیگر چطور میشود به این جامعه گفت که «بهخاطر #خدا کار کنید؟!» در کدام منبر میشود این حرف را زد؟ خُب مردم میگویند: این آقایی که #مدیر شده، باید از خدایش باشد که #توفیق #خدمت پیدا کرده است، اما او دارد ده برابر ما #پول میگیرد، پس معلوم میشود که #قیامت خبری نیست!! چرا ما که #عوام هستیم باید #مخلص باشیم، ولی در آن بالاها، هیچ خبری از #اخلاص نیست! حالا اگر او اینقدر زیاد #حقوق نمیگرفت که نمیمرد! #مدیریت کلان مگر چقدر #زحمت دارد؟! و مثلاً الان او چه هنری کرده که این همه حقوق برایش ببندند؟!
[...] حالا اول کار فرهنگی کنیم تا مردم خوب شوند یا اول با کار سیاسی مدیران خوبی بیاوریم تا با فرهنگسازی آنها فرهنگ مردم خوب شود؟
دریافت فایل صوتی این سخنرانی / 63 دقیقه / 14 مگابایت
السلام؛
«...فرض کنید مرتّب تکرار بکنند که مثلاً فلانجور پفک مضر است، نخورید؛ حالا مگر ضررش چقدر است، چهجور ضرری است، چه میزان ضرر دارد، برای چند درصد از مردم ضرر دارد؟ این را دائماً میگویند، امّا ضرر فلانجور فیلم یا فلانجور کتاب یا فلانجور بازی رایانهای یا امثال اینها را کسی جرئت نمیکند بگوید که نبادا متّهم بشوند به اینکه جلوی آزادی اطّلاعات و جریان آزاد اطّلاعات را گرفتهاند...!!»
والسلام.
برخی از دوستانم بهتر و بیشتر میدانند که ابتدای ورودم به فضای مجازی و وبلاگنویسی؛ به حدودِ سالهای 84 -با راهاندازی یک سایت با موضوع امام رضا علیهالسلام- بر میگردد.(1) (که شاید در آیندهای نزدیک به تفصیل، به اتفاقاتِ خاطرهانگیزِ آن سالها بپردازم). به دلیل علاقه و عطوفتی که (مثل اکثر مردم ایران) حضرت رضا علیهالسلام؛ نسبت به خود، در دل ما هم قرار داده بودند، مشغولِ جمعآوریِ مطالبِ مرتبط با زندگانی حضرت و نشر آنها در سایت شدم. این توفیق تا اواخر سال 89 ادامه داشت و منجر به علاقهی بیشازپیش ما به حضرت شد و بواسطهی شناختی که در آن مدت کسب کرده بودم؛ کمکم مشغول نگارش برداشتهای شخصی خود، از سیرهی زندگانی حضرت شدم! چندین یادداشت با موضوعات مختلف نوشتم اما این نوشتن، ادامه پیدا نکرد! امروز بمناسبت شهادت «حضرتِ امامِ ما»، مهمترین یادداشت را از بین آن نوشتهها منتشر میکنم و هنوز هم مثل آنروزها این دغدغه و سوال را دارم که چرا اینقدر تنها معصومی که در خاک ماست و ولینعمت(2) ماست را نمیشناسیم!؟
السلام؛
مدتی بود بابت مشغله های مادی و معنوی، به اینجا سر نمیزدیم! دلمان هم تنگ بود برای وبلاگ نویسی که یکی از اولین اشتغالات ما در فضای مجازی بود. اما خوب بهانه ای پیدا شد و در این آخر سالی اندکی وقت پیدا کردیم که خودمان باشیم!
پیشتر در اینستاگرام گفته بودم که وقتی کسی چیزی را نفهمد، یا به آن بی توجهی میکند یا با آن مقابله میکند! یک وقت این فهم در موضوع اعتقادات است یا دانش سیاسی... امروز هم که مردم شریف ما اینقدر نزدیک و به آسانی وارد مسائل سیاسی میشوند و خلاف قاعده امر به معروف و نهی از منکر، به تفتیش عقاید یا توهین به عقاید بر میآیند، سخت است که مسأله ای که بخش اعظمی از آن ایمانی و قلبی است به کسی توضیح داد! مثلاً ارادت به یک شخص! یا اعتقاد به یک جایگاه! علاوه بر مطالعه و تحقیق آن هم بدون نگاه متعصبانه و یا جناحی، لازم است آن را درک کرد! بایست یک سری از مسائل را فهمید! حالا لُب مطلب این میشود که ما خیلی فهمیدیم! هم جایگاه را هم شخص را! به همین دلیل هم است که بسیار علاقه و ارادت داریم!
حقیر تمام اعتقادات و دانستههایم را (اگر قابل اعتنا باشد) مدیون بیانات و نوشتههای سید علی حسینی خامنه ای هستم! رهبری که عزیز دل ماست و مرجع ماست و این علاقه طی مدت طولانی و علاوه بر تحقیق و مطالعه و پیگیری بیانات، از راه دل حاصل شده! همان قاعده عجیب و غریب «حکومت بر قلبها» که آغاز کنندهاش امام خمینی (ره) بود! قاعده ای که جا دارد برایش چندین کتاب نوشته شود!
بعد از صحبتها و تحلیلهای نچسب عدهای از بیانات این چند ماهه حضرت آقا، نگرانی محبت انگیز خود را در فوتوشاپ خالی کردیم و دوباره دستبرد زدیم به فوتوشاپ که منتج شد به این طرح دلی...؛ طرحی تشکیل شده از موارد زیر؛
- تصویر رهبری؛ که از دیدار اعضای مجمع نمایندگان طلاب و فضلای حوزه علمیه قم با رهبر انقلاب گرفته شده؛
- خطاطی شعر هم زحمت ما به یکی از دوستان است با کمی دستکاری بنده؛
- عکس بوکهای (Bokeh) هم که در کار اندکی دیده میشود، ابتدای سال در جاده چالوس ثبت کردم؛
- بکگراند هم مشتمل بردو تصویر استاک ابر با تغییر رنگ است!
خلاصه که رهبرم سلامت...
از عمر من آنچه مانده، بر جای
بر گیر و بر عمر دوست افزای
والسلام.
السلام؛
سالی که کتاب ارزشمند «خانواده» رونمایی شد، اگر اشتباه نکنم نمایشگاه قرآنی بود که ما هم توفیق خدمت داشتیم. به تازگی با یکی از دوستان صهبا آشنا شده بودم و بسیار هم ایشان را اذیت میکردیم. وقتی کتاب رونمایی شد، دقیقاً یادم هست، هشت نسخه از آن کتاب را خریداری کردم و تا پایان روز هفت نسخه از آن را هدیه دادم! بعد از خواندن کتاب هم، بارها و بارها، هر جا که در توان من بود، کتاب را معرفی کردم...
البته که کتاب و متن آن به قدری ارزشمند است که بتواند از خود بگوید، اما شیوه و سبکِ کارِ جهادی بچههای موسسه جهادی، جداً خداقوت داشت و دارد، هم بچههای محتوا و هم بچههای انتشارات، چاپ و فروش که همهٔ دغدغهشان رسیدن این مطالبِ ناب از آن انسان دوست داشتنی، به مخاطب است
خلاصه زیرکی و هنر دوستان صهبا این است که دست روی محتوا و کتابهایی میگذارند که یکبار خواندنش واجب است ولی کافی نیست...
کوتاه درباره کتاب به نقل از ناشر؛ «در منظومة نظرات راهبردی رهبر انقلاب دربارة سبک زندگی، اولین عنوانی که ایشان مطرح میکنند «خانواده» است. آیتالله خامنهای، به خانواده به عنوان سلول بنیادینی مینگرند که بافتهای جامعه را ایجاد میکند. در تنظیم این کتاب، بیش از یکصد سخنرانی آقا، مربوط به جلسات خطبهخوانی عقد، نشست اندیشههای راهبردی با موضوع زن و خانواده، دیدار مداحان در سالروز میلاد حضرت زهرا(س) و جلسات با بانوان نخبه به کار رفته است که در مجموع به سبک ساخت یک جلسه مطول مطوی در محضر ایشان در آمده است. سخنان ایشان در این کتاب حاوی مطالبی با موضوع فلسفه و اهمیت ازدواج، تفاوت نظر اسلام و غرب دربارة ازدواج، تفاوتها و جایگاه مرد و زن در خانواده و... است. »
یک خداقوت بزرگ و تشکر صمیمانه به دوستان زحمتکش صهبا و البته تقدیر از حرکت به جای مجمع ناشران انقلاب بابت مسابقات کتابخوانی کتاب و زندگی.
دعوت میکنم دوستان خودم را به پیوستن به پویش مطالعاتی #من_خانواده_ام_را_دوست_دارم
السلام؛
اگر امام خمینی رضوان الله زنده بودند، در زمان حاضر بیشتر کسانی که خود را اسماً و رسماً پیرو «خط امام» میدانند و یا خود واقعی و حقیقیشان را پشت این عبارت مخفی میکنند، هرگز نمیتوانستند اینطور جولان دهند و بعضاً مثل خیلیها به اسم امام و به نام امام، به کام معاندان و مخالفان و... - اینطور آزادانه - خوشرقصی کنند؛ آن هم در مملکت اسلامی، آن هم زیر سایه ولایتفقیهی که یادگار ارزشمند و بزرگِ (نه آن امام بیهویت آنها؛ بلکه) امام خمینیای است که هویت دارد ، بواسطهی مبانی و اندیشهاش! چرا که «امام منهاى خط امام، امام بىهویت است.» خدمتی که شاید خیلی از این افرادی که اکنون، خود را منتسب به امام رحمة الله علیه میدانند - خواسته یا نا خواسته - ، به غرب و دشمنان اسلام میکنند شاید در حال حاضر نتایج و ضربهاش را هیچیک از آن دشمنان برای ملت شریفمان متصور نبودند! آن هم از خودی!
اما شکر! شکر که رهبری داریم، چراغ راهی داریم که راه را برای ما روشن میسازد و صراط مستقیم را به ما نشان میدهد. رهبری که شاید نه اسماً اما رسماً بتوان او را از امام دانست؛ دست پرورده خود همان امام با هویت و امام با خط امام دانست. رهبری که امام را بهتر از هر کسی میشناسد و به ما میشناساند:
«امام منهاى خط امام، آن امامى نیست که ملت ایران به نفس او، به هدایت او جانشان را کف دست گرفتند، فرزندانشان را به کام مرگ فرستادند، از جان و مالشان دریغ نکردند و بزرگترین حرکت قرن معاصر را در این نقطهى عالم به وجود آوردند. امام منهاى خط امام، امام بىهویت است. سلب هویت از امام، خدمت به امام نیست. مبانى امام، مبانى روشنى بود.»
شناخت آسان شد. حال هر که باشد؛
«بعضىها با امام از پاریس تو هواپیما بودند و آمدند ایران؛ اما در زمان امام به خاطر خیانت اعدام شدند! بعضىها از دورانى که امام در نجف بود و بعد که به پاریس رفت، با ایشان ارتباط داشتند، در اول انقلاب هم مورد توجه امام قرار گرفتند؛ اما بعد رفتار اینها، موضعگیرىهاى اینها موجب شد که امام اینها را طرد کرد، از خودش دور کرد. میزان، وضعى است که امروز بنده دارم. اگر خداى نکرده نفس اماره و شیطان، راه را در مقابل من منحرف کردند، قضاوت چیز دیگرى خواهد بود. مبناى نظام اسلامى این است و امام اینجورى عمل کرد.»
بیانات رهبر انقلاب در خطبههاى نماز جمعهى تهران در حرم امام خمینى (ره)
در بیست و یکمین سالگرد ارتحال حضرت امام خمینى (ره)
۱۳۸۹/۰۳/۱۴
والسلام.
السلام؛
«فتنه» در آیات و روایات و عرف و... تعاریف زیادی شده و در معانی مختلفی به کار رفته است. اما معنی و مفهوم عام فتنه را هم که اگر مد نظر بگیریم، هر آن که به یاد خدا نباشیم، در ماه مبارک هم نباشیم اگر! دائما در خطر «همزات شیاطین» هستیم. و این یعنی «فتنه». صد البته که همین در یاد خدا نبودن، با خدا نبودن و از خدا دور بودن هم خود فتنهای است. وسوسهها، پچ پچ کردنهای شیطان و اعوانش در گوش ما و نفس ما و... باعث فتنه میشود. حال این فتنه ممکن است تعمیم داده شود به یک جمعی به خاطر ما، یا جنبه شخصی و نفسی داشته باشد، درجه و شدت این فتنهها حالا ممکن است زیاد و کم شود.
پس در نهایت به این میرسیم که باید همیشه و دائماً قرآن را بخوانیم، به آن فکر کنیم و از همه مهمتر با آن زندگی کنیم و به آن تمسک بجوییم! همیشه!
این هم توصیهای از رهبر انقلاب به نقل از یکی محافظان بازنشسته شده ایشان درباره قرآن: «بچهها قرآن را زیاد بخوانید. قرآن نور است. قرآن را خیلی مطالعه کنید. من در جوانی هر سه روز یک دور قرآن میخواندم. یعنی روزی ده جزء. الآن دیگر حوصلهاش نیست، پیر شدهام، از نظر سن و سال، وضعیت، شغل، گرفتاریهای کاری، این همه مسائل واقعاً نمیتوانم قرآن بخوانم. خیلی دور شدهام. نُه روز، ده روز طول میکشد من یک دور قرآن را بخوانم.»
این طرح را هم بر اساس حدیث زیر کار کردم که امیدوارم مورد پسند شما قرار بگیرد.
هنگامی که فتنهها، همچون پارههای شب تاریک، شما را در خود پیچید، بر شماست که به قرآن تمسک جویید.