از همان ساعات اولیه بود که خبرنگاران، بدنبال شخصیتها و مسئولین بودند، اما در ساعات و روزهای ابتدایی، ضعف مدیریت بحران (چه از جنبه عمومی و امدادی و چه از جنبه رسانهای) بطور کامل مشهود بود؛ چرا که برخی از مسئولین مصاحبه نمیکردند و برخی هم نظرات متناقض میدادند!
با این حال، در ابتداییترین ساعات حادثه، این؛ سخنگوی آتش نشانی بود که بدلیل تسلط، آرامش و جدیتی که از خود به نمایش گذاشت، به منبع رسمی و مورد اعتماد اخبار پلاسکو تبدیل شد و مورد پذیرش عمومی قرارگرفت. جلال ملکی که از طرفی مشغول انجام وظیفه بود و از طرفی هم هدایت، دلداری و حفظ آرامش آتش نشانان را برعهده داشت، تبدیل به نماد ایستادگی و خستگی ناپذیریِ عواملِ امدادی شد.
با این ویژگیها بود که ناخودآگاه، بعنوان یک اسطوره و شخصیتی دلسوز و کارآمد، در دل و اذهان مردم جاگرفت و معرفی شد. او و همکارانش روزهای مداوم مشغول خدمت بودند و لحظهای صحنه را ترک نکردند تا اینکه ناگهان عدم حضور او احساس شد! ابتدا خبرنگاران احساس ناخوشایندی داشتند تا اینکه متوجه شدند او را به زور و با اصرار، فقط برای یک ساعت، راهی منزل کردند!
...گذشت تا اینکه طبق روال هرشب، خبرنگار تلویزیونی، او را در ارتباط زنده غافلگیر کرد و تولد یک سالگی ترانه؛ دخترش را تبریک گفت! او شوکه شد و جاخورد! لحظهای لبخند زد اما بلافاصله یادآور غم از دست دادن مردم و همکارانش شد! او نمیدانست که مسئولین، هدایایی به منزل او فرستادند و همسایهها هم جمع شدند و با گل و شیرینی، یک سالگی دخترش را جشن گرفتند!
جلال ملکی قبل و بعد از حادثه پلاسکو
جلال ملکی و همهی آتشنشانان عزیزمان، در این ده روز، تجربهی سخت و عجیبی داشتند که امیدواریم هیچگاه تکرار نشود، تجربهای که زحمت و هزینه زیادی را به آتشنشانان، مردم و مسئولین تحمیل کرد! البته باید گفت که شایعات، بیاخلاقیهای سیاسی و اظهار نظرات ناعادلانه و غیرتخصصی، باعث نشد که لحظهای از تلاش و غم از دست دادن همکارانشان، غفلت کنند!
آواربرداری ساختمان پلاسکو تمام شد و در فضای مجازی و گوشه کنار عالم رسانه و خبر، حرف از یک کمپین به میان آمده بود! کمپین انتخاباتی جلال ملکی برای ریاست جمهوری! اما وقتی این مسأله را با او در میان میگذارند پاسخ صبورانه و عاقلانه و البته دغدغهمندانهای میدهد: «بهجاش بیایید کمپینی علیه چهارشنبه سوری راه بندازیم...!»
ما این #کمپین را راه میاندازیم!
خداقوت و تشکر
السلام؛
یک خاطره - بچهتر که بودم؛ خوب یادم هست که صاف و ساده میرفتم و میگفتم؛ مامان؛ برا روز مادر یا تولدت چی میخوای برات بخرم!
و پاسخی که تا یک سنی، زیاد میشنیدم را میگرفتم؛ «تو، همین که بچهی خوبی باشی، حرف من و باباتو گوش کنی و درستو بخونی، خودش بهترین هدیه است!»
خلاصه که مادر هر کس، بهترین مادر دنیاست! ایضاً مادر ما نیز هم...!
مادر بودن یعنی موقع تشکر و جبران دست بقیه از این کار کوتاه باشه! بالاخص اینکه سالروز تولد او هم باشد!
پانوشت:
تولدش مبارکه...والسلام.