سـ‌ع‌ـید نوشت

بلاگ و روزنوشت‌های فرهنگی و شخصی سعید ابوالحسنی‌نژاد؛

«سـ‌ع‌ـید نوشت»

بلاگ و روزنوشت‌های فرهنگی و شخصی سعید ابوالحسنی‌نژاد؛

مدتی گفتار بی کردار کردی مرحمت؛
روزگاری هم به من کردار بی گفتار ده
صائب تبریزی

ســ‌ع‌ـــید's book recommendations, liked quotes, book clubs, book trivia, book lists (read shelf)
کارهای خوب!
پیام های کوتاه

◾️ اخرین مطالب...

تقلب!

چهارشنبه, ۲۹ دی ۱۳۹۵، ۱۱:۵۸ ق.ظ

السلام؛

یک خاطره - ...درست یادم نیست، ولی امتحان درس زبان تخصصی بود! بزرگواری کنار بنده نشسته بود که معلوم بود آماده‌ی امتحان نیست! مدتی گذشت و پاسخ‌ها را مفصل و کامل نوشتم و آماده‌ی رفتن و تحویل برگه‌های پاسخنامه و سوال شدم!

در همین حین، متوجه شدم بنده خدا، برگه‌ی سؤالاتش را، با استرس زیادی، روی زانوهایش نگه داشته و با دست، به یکی از کلمات اشاره می‌کند و دائماً زیرلب و با صدای خفیف می‌گوید: «معنی این، معنی این...»

طبیعتاً فاصله زیاد بود و کلمه‌ی مورد نظر بخوبی مشخص نبود و از قضا عینک قدیمی هم به چشمم بود! ...خلاصه، همین که داشتم کاپشن می‌پوشیدم و او هم با دقت فراوانی به من توجه می‌کرد، گفتم «نمی‌بینم»!

بنده خدا شاد شد و دست به قلم برد و با ذوق خاصی تشکر کرد!

هنوز هم ندیدمش، نیت من هم خیر بود...!

بـه امتـحـــان نٙبُوٙد اهـلِ هـوش را حــاجت

عیارِ عالم و جاهل، ز همنشین پیداست!

صائب تبریزی

والسلام.


نظرات (۲)

  • بالای آسمان
  • خیلی جالب بود!
    دلم براش سوخت
    یعنی واقعا ترجمه اون کلمه "نمی‌بینم" بود؟
    عجب !!!!

    بسی نشاط رفت از خاطره شما. البته اگر اهل تقلب بودم مسلما باعث عبرت هم میشد ولی المنت لله که از اون بچه های خوشخوان صاف و صادقیم :)

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی

    بایگانی